حجاب اجباری
بعد از 22 بهمن 57 فشارها بر زنان آغاز شد. تحمیل حجاب به زنان یکی از مسایلی بود که موضوع اعتراضات زنان در این سال بود. این اعتراض و مقاومت به شکل های مختلف صورت می گرفت. 8 مارس57 تبدیل شد به تظاهرات عظیمی در مخالفت با حجاب اجباری.
منصوره کفایی، 18 اردیبهشت 58 نامه ای به آیندگان نوشت با عنوان ”مساله ی زنان و آنان که کاسه ی گرمتر از آش هستند“ و به فشارهایی اشاره کرد که برای تحمیل حجاب به زنان وارد می شد. در بخشی از این نامه چنین آمده بود:
”با وجودی که قبلا نوید داده می شد حقوق اجتماعی زنان (نه حقوق اداره و به روایتی مواجب) در دوران جمهوری اسلامی به مراتب بیشتر از دوران آریامهری خواهد بود، حالیه که به لطف الهی، حکومت مردم بر مردم جایگزین حکومت فرد بر مردم شده، عملا گروهی از مردان مبارز، چنان جبهه ی خود را از جامعه نسوان مبارز جدا نموده اند که پنداری زنان ایرانی در کوران مبارزات، نه دست به اعتصاب زده، نه راه پیمایی کرده و نه اینکه دوشادوش مردان، شهید داده اند و نه در زندان های مخوف رژیم گذشته، مورد وقیحانه ترین شکنجه ها قرار گرفته اند.
صرف نظر از هیاهوی حجاب، که مسلما دلیل نجابت یک زن، پارچه اضافی نمی تواند باشد، این روزها ما زنان اداری، که شغل خارج از چارچوب منزل را، صرفا به خاطر مدد معاش انتخاب کرده ایم، شاهد عکس العمل های نوظهوری هستیم که کم کم جنبه ی مخالف خوانی و جبهه گیری را از دست داده و صورت توهین به خود گرفته است...“
منع از دخالت در سیاست
نمونه ای از محدودیت های ایجاد شده برای زنان، در مقاله ای که 10 تیر 58 در آیندگان به چاپ رسید، آمده بود. عنوان مطلب، ”سیاست بدون روزنامه نگاران و زنان“ بود. در این مقاله آمده بود:
”در ابتدای هفته گذشته (هفته ی اول تیر ماه) اعلام شد که وزیر امور خارجه، نمایندگان همه ی گروه های سیاسی را به جلسه ای برای تبادل نظر در مورد مسایل سیاست خارجی، به آن وزراتخانه دعوت کرده است. چند روز بعد، جلسه را به معارفه تبدیل کردند، اما در ممنوعیت های آن تجدید نظری نشد: خبرنگاران و زنان داخل نشوند!“
دلیل ممنوعیت حضور خبرنگاران، اطلاع رسانی آنان عنون شده بود، اما در مورد ممنوعیت ورود نمانیدگان سازمان های زنان به جلسه ی وزارت امور خارجه، در آن مقاله این سوال مطرح شده بود:
”آقای وزیر امور خارجه و دیپلمات های وزرات خانه اش، با استناد به چه آیه، ماده ی قانونی و بخش نامه ای، اعتقاد دارند که زنان نباید با سیاست کاری داشته باشند؟ ... شمار زنانی که اکنون در سیاست اند، کم نیستند... سازمان های سیاسی مردمی، باید به خود حق بدهند که جلسه های اسرار آمیز و مردانه را به رسمیت نشناسند و به احتمال زیاد، توضیح دهند که چگونه در نخستین معارفه با حکومت، پذیرفتند که زنان را پشت در بگذارند.“
این در حالی است که 27 شهریور 58، آیت ا.. خمینی در ملاقاتی با اعضای مجتمع آموزشی طیبه پیراسته لنگرود، گفت:
”همه قشرها باید در سیاست دخالت بکنند. سیاست یک ارث نیست که مال دولت باشد یا مال مجلس باشد یا مال افراد خاصی باشد. سیاست معنایش اداره کشور و وضعی است که در کشور می گذرد و همه ی مردم این کشور در این معنا حق دارند، خانم ها حق دارند در سیاست دخالت کنند و تکلیف شان است...“
اول مهر 58، در ملاقات با خواهران انجمن اسلامی تربت حیدریه، آیت ا.. خمینی اعلام کرد که خانم ها باید در مسایل روز مداخله کنند و در نهم مهر، در دیدار با گروهی از زنان شهرهای مشهد، آمل و آبادان، عنوان کرد که ”در انقلاب ایران، زنها پیشقدم بودند“.
تعطیلی مدارس مختلط
با تعطیل شدن مدارس مختلط، والدین دانش آموزان مدارس مختلط، با مشکل ثبت نام برای سال تحصیلی آینده روبرو بودند و اعتراضات بسیاری را در مخالفت با این مساله انجام دادند. از جمله در 26 تیر 58 نمایندگان انجمن های خانه و مدرسه بیانیه ای با عنوان ”جدا کردن دختران و پسران در مدارس مختلط، صلاح نیست“ صادر کردند.
در اجتماع روز بعد، این اولیا با نمایندگانی از اداره فرهنگ (اداره آموزش و پرورش) صحبت کردند اما با توضیحات آنان قانع نشدند. آنها عنوان کردند که تا به حال موفق نشده اند دانش آموزان شان را در جای دیگر ثبت نام کنند. در پی انحلال مدارس مختلط، اولیای این دانش آموزان نمایندگانی به منزل آیت الله طالقانی فرستادند تا نظر وی را در این مورد بپرسند که آیا ”تحصیل دختران و پسران کوچکتر از 11 سال، در کنار هم منع شرعی دارد یا خیر؟“.
در آیندگان 8 مرداد 58، مقاله ای با عنوان ”فرهنگ آتش و پنبه را تزریق می کنید“ به طرح تفکیک دانش آموزان دختر و پسر در مدارس مختلط اشاره و پیش بینی شده بود که این طرح، کمبود امکانات آموزشی را افزایش خواهد داد.
در جایی از مقاله آمده است: ”در حالی که در جوامع امروز، زنان و مردان به طور اجتناب ناپذیری در فعالیت های اجتماعی با یکدیگر سهیم هستند، آیا جدا کردن شان در کودکی، چند سال بعد آنان را با موجود عجیب الخلقه ای به نام جنس مخالف روبرو نخواهد کرد؟“
ورزش زنان
ورزش یکی از حوزه هایی بود که محرومیت های اجتماعی برای زنان، زودتر از سایر حوزه ها آغاز شد. این مساله در حدی بود که مقالات متعددی در این باره در نشریات به چاپ می رسید.
17 فروردین 58 در مقاله ای با عنوان ”در ورزش هم چنان خبری نیست دو راه داریم: تعطیل ورزش بانوان یا استفاده از مرد در ورزش بانوان“ به مسایل ورزش زنان، از جمله شنا و کمبود نجات غریق زن اشاره شده بود. در مقاله ی دیگری در 20 فروردین، تحت عنوان ”با کنار گذاشتن زنان در ورزش، نیمی از نیروی مان به هدر می رود“، بار دیگر به این مساله پرداخته شده بود.
30 خرداد 58، در گزارشی با عنوان ”به این می گویند فکر بکر، عیال فراش مدرسه در نقش نجات غریق بانوان“، به استخری تازه تاسیس اشاره شده که به دلیل اینکه نجات غریق زن نداشت، از پاسخگویی به زنان ناتوان بوده و در نتیجه برای جلوگیری از اعتراض زنانی که برای شنا در پشت درهای استخر گرد آمده بودند، از همسران سرایداران استخر خواسته بودند که نقش نجات غریق را بازی کنند. در این گزارش، به خطر غرق شدن برای زنانی که در چنین استخرهایی شنا می کردند، اشاره شده بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر