در سال گذشته، در چنین روزهایی حوادث زیادی اتفاق افتاد که سر منشا بسیاری حوادث دیگر در سراسر سال گذشته بود. در اولین ماه های سال یعنی در اردیبهشت در یورش پلیس به تجمع کارگران و فعالان کارگری در پارک لاله بیش از 150 نفر دستگیر وبا شدیدترین برخوردها روانه زندان شدند. هنوز پرونده ی آنها به انتها نرسیده بود و تعدادی هم چنان در زندان ها به سر می بردند که حوادث انتخابات آغاز شد. در روزهای 25 و 30 خرداد جمعیت انبوهی که تا چند میلیون نفر گزارش شده است به خیابان ها آمدند تا به بهانه ی اعتراض به نتایج انتخابات و سپس اعتراض به عدم وجود دموکراسی و حاکمیت دیکتاتوری ابعاد آن را گسترش دهند، در این حوادث که به بهانه های مختلف تکرار شد همواره مردم زیادی به خیابان ها آمدند و با پلیس و نیروهای امنیتی درگیر شدند که اوج این حرکات در روز عاشورا بود. هر چند در این میان افت و خیزهای فراوانی صورت گرفت، گاه پیروزی با مردم معترض و گاه پیروزی با نیروهای امنیتی بود، اما نیروهای امنیتی با سازمان یافتگی و سرعت هر چه بیشتر خودشان را جمع و جور کردند و با صرف هزینه های گزاف برای خرید تجهیزات ضد شورش ، اعم از باتوم ، گاز اشک آور، لباس های ضد ضربه، موتور، ماشین های آب پاش ضد شورش و... در میان خودشان سازماندهی منظمی برای سرکوب به وجود آوردند، درحالی که اعتراض کنندگان بدون وجود یک رهبری منظم و سازمان یافتگی منسجم کمتر توانستند در میان خودشان هم آهنگی به وجود آورند. اوج درگیری ها در روز عاشورا زنگ خطری برای نیروهای امنیتی و حکومت گران بود. در این روز مردم معترض توانستند به مقابله سنگینی با نیروهای امنیتی بپردازند، موتور های آنها را آتش زده و سرگوبگران را دستگیر کرده و ابزار و سلاح های آنان را مصادره کردند، اما قادر به تداوم این حرکت نبودند.
اگر مردم معترض در این روز می توانستند کمی بیشتر مقاومت کرده و به سلاح و ادوات پلیس دست یافته و یا پاسگاه های پلیس را تصرف کنند، آنگاه دیگر معلوم نبود چه پیش آید. مساله ای که بسیاری از نهادهای حکومتی نیز آنرا گفته و شرایط دشواری را درصورت وقوع آن پیش بینی می کردند. این اوج درگیری ها با فروكش کردن آن در تظاهرات 22 بهمن و بسیج نیروهای فراوان از سراسر ایران توسط پلیس و قوای نظامی کفه ی برخوردهای خیابانی را به طرف نیروهای امنیتی سنگین تر کرد و آنان با تجربه اندوزی از برخوردهای گذشته توانستند از بروز هر گونه تجمعی جلوگیری کنند. به نظر می آید در حال حاضر تاکتیک جنگ خیابانی و تظاهرات اعتراضی در این مرحله دست بالا را نیروهای پلیس و امنیتی دارند.
اما در وجه دیگر اعتصابات سراسری کردستان جبهه ی دیگری را در برابر حکومت گشوده است که مقابله با آن به راحتی اعتراضات خیابانی نیست. این جبهه ی جدید که پیوند جدید میان خواسته های اقوام تحت ستم و مردم معترض سیاست های حاکم بوجود آورده است، می تواند مسایل جدیدی را در صحنه ی اجتماعی ایران رقم زند.
یکی از ضعف های بزرگ جنبش اعتراضی در سال گذشته که عمدتا در شهرهای بزرگ شکل گرفته و گسترش یافت، نبودن خواسته ها مشخص اجتماعی در پیوند با خواسته های سرکوب شده سی سال گذشته بود. بدین مفهوم که در دستور حرکت این جنبش که به سرعت شکل گرفته و گسترش یافت، خواست های مشخص اجتماعی همانند خواسته های کارگران برای تشکل و خواسته های زنان برای آزادی و خواست های اقوام مختلف برای رهایی از فشار مضاعف مشهود نبود. بخشی از آن به نوع شکل گیری اعتراضات مربوط بوده و بخش دیگر به پختگی و ضرورت بلوغ آن بستگی داشت. اکنون که به تدریج بحث های عمیق تری بر روی خواست های سرکوب شده مردم صورت می گیرد هر چه حکومت گران مقاومت بیشتری در برابر خواست های مردم می کنند این خواسته ها عمیق تر شده و پیوندهای محکم تری با خواسته های مشخص بخش های مختلف اجتماعی می یابد. اعتراضات کارگری و قومی و هم چنین خواسته های سرکوب شده ی زنان در سی سال گذشته در پیوند با خواست های اجتماعی برای آزادی و نهادینه شدن دموکراسی می تواند زنجیر محکمی میان بخش های مختلف اجتماعی ایجاد کند و ضامن تداوم و اعتلای جنبش مردمی ایران باشد. بدون ارائه برنامه ای منظم از جانب اعتراض کنندگان و بدون همبستگی هر چه بیشتر میان آنان نمی توان به پیروزی در درازمدت چشم دوخت بلکه همواره این امکان وجود دارد که با بی نتیجه بودن اعتراضات مردمی ، عده ای نسبت به حرکات آینده خسته و ناامید شوند که در این صورت موقعیت برای تسلط دوباره و کامل تر نیروهای سلطه طلب آماده خواهد شد و تا حرکات بعدی فاصله ای خواهد بود تا سرکوب گران بتوانند خود را منظم تر کرده و با آرامش بیشتری بر مردم و نیروهای انقلابی بتازند...
آمدن انبوه مردم به خیابان ها در سالگرد 22خرداد به رغم اعلام لغو راهپیمایی از جانب رهبران جنبش سبز، بیانگر آن است که مردم تحت ستم خود را آماده مبارزه در یک ماراتون نفس گیر کرده اند و با اتخاذ تاکتیک های مختلف تا رسیدن به خواسته های به حق خود از پای نخواهند نشست و در این راه از هیچ کس دستور نمی گیرند .
اعتراضات مردمی در ایران همراه و هم نوا با اعتراضات دیگری در مناطق دیگر بوده است. کشور یونان و تایلند نیز هم زمان با اعتراضات مردمی در ایران دچار ناآرامی هایی بوده اند که هر چند ویژگی های متفاوت داشته اما از بسیاری جهات شباهت زیادی به کشور ما دارد. از آن جهت شباهت دارد که هر کدام بیانگر بحران حاکمیت نظام سرمایه داری بر جهان است. تایلند که زمانی بهشت نظامیان امریکا در جنگ ویتنام بود و پس از آن به مکان امنی برای خوشگذرانی و سرمایه های سرگردان در قمارخانه ها و عشرتکده ها و تجارت نیروی کار ارزان بود، با بحرانی مواجه شد که در آن نیروی کار غارت شده و مردم فقیر نقش اصلی را داشتند. جالب آن است که نظام سرمایه داری جهانی به حکومت گوش به فرمان خود در تایلند اجازه داد تا هر گونه خشونتی را علیه مردم به کار برد و از حقوق بشر و شعارهای آزادی خواهانه و دموکراسی خبری نبود. بلکه حتی نهادها و نمایندگان سرمایه ی جهانی به مردم توصیه می کردند که خویشتن دار باشند و دست حکومت را در سرکوب مردم باز گذاشته بودند و زیر گوش تایید رسمی و غیر رسمی نظام سلطه جهانی تظاهرات و اعتراضات مردم تایلند به خاک و خون کشیده شود.
در یونان نیز تمام نظام سرمایه داری در برابر خواست مردم ایستادند و با اختصاص یک صد میلیارد دلار به دولت حافظ نظام نابرابر تمام تلاش خودشان را به کار بردند تا از به چالش کشیده شدن نظام سرمایه داری جلوگیری کنند. این دو کشور هم چنان آتش زیر خاکسترا ند تا کشورهای دیگر و مردم تحت ستم سایر مناطق چه تصمیمی بگیرند.
اما در ایران بحث رهبری و نیروی اصلی که بخواهد خواسته های مردم را تحقق بخشد هم چنان در دستور کار است. از این میان اصلاح طلبان با زیگ زاگ های فراوان نشان داده اند که نمی توانند خواسته های مردم را نمایندگی کنند. زیرا در گذشته نشان دادند در نگهداری امانت صادق نیستند. قدرت امانتی است از جانب مردم به آنان که لیاقتش را داشته باشند. اما در مورد اصلاح طلبان، هرچند بسیاری از آنها اصلاح طلبان دیروزی نیستند و روی آوردن آنها به مردم مایه خوشحالی است، اما آنها نشان داده اند که وقتی در قدرتا ند ، برای حفظ آن همه کار می کنند و دست به هر جنایتی می زنند و آزموده را آزمودن خطاست. ضمن آنکه روی آوردن آنان را به مردم تبریک می گوییم اما قدرت را به آنان واگذار نمی کنیم. این چنین است حال دارندگان عقیده سلطنت طلبی و مدافعان و سینه چاک نظام سلطنتی که آنان نیز در حفظ امانت قدرت مردم روسفید از آب در نیامدند.
راه و روش مشخص است، مردم خواسته های خود را با نمایندگان واقعی خود به پیش می برند و این خواسته ها حداقل در موارد زیر است:
- تدوین برنامه های سراسری از جانب نیروهای دموکرات و آزادی خواه به گونه ای که خواسته های اساسی مردم در آن تبلور یافته باشد.
- تاکید مجدد بر آزادی های قومی و ملی و رعایت کامل حقوق اقلیت ها و برابری کامل آنان در همه ی سطوح اجتماعی.
- تاکید اساسی بر حقوق کارگران و زحمتکشان و ضرورت ایجاد یک زندگی انسانی برای تمام آحاد مردم.
- برنامه ریزی سراسری جهت هماهنگی حرکت های مردمی و کنار گذاردن پراکنده کاری.
- حمایت کامل و بی قید و شرط از تمامی زندانیان سیاسی و خانواده های آنان به گونه ای که همگان احساس کنند تنها نیستند.
- تاکید کامل بر حق برابری زنان و مردان در همه ی زمینه ها.
- آزادی اندیشه و بیان بی قید و شرط برای تمامی آحاد مردم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر