در حالی که سازمان مجاهدین میتواند در امریکا تظاهرات عمومی راهاندازی کند و اعضا و هوادران خود را از سراسر امریکا و اروپا و دیگر کشورها برای شرکت در این تظاهرات دعوت کند و دولت امریکا نیز برای آنان ویزا صادر میکند، اما همچنان در لیست گروههای تروریسی وزارت خارجه امریکا قرار دارد.
این یک تناقض در سیاستهای امریکاست، زیرا به سازمانهای ترویستی دیگر مثل القاعده، جنداله، و ... به هیچ وجه چنین اجازهای داده نمیشود و بعضی از اعضای این گروهها، تحت تعقیب پلیس امریکا قرار دارند. پس چرا با این سازمان به این ترتیب دوگانه برخورد میشود؟
همگان میدانند که این سازمان، تا چه میزان برای مقامات جمهوری اسلامی، از هر جناح و دسته اهمیت دارد. در این زمینه، تمام جناحهای حکومتی، یک دست و یک صدا هستند که این سازمان، باید محدود شود و اخیرا نیز که بحث بیرون آمدن این سازمان از لیست گروههای تروریستی، مطرح بود، جناح اصلاحطلب حکومتی، ابتدا در سایت کلمه، مقالهای سراسر حمله به مجاهدین منتشر کرد و سپس، از زبان تعدادی از اساتید دانشگاههای امریکا، طی بیانیهای خواستار باقی ماندن این گروه در لیست تروریسم وزارت خارجه امریکا شد. (این استاتید به اصطلاح شهادت دادند که این گروه، همچنان تروریست است و نمیتوان آن را به صورت یک گروه سیاسی مخالف به حساب آورد.)
بر طبق تعریفهای سازمان ملل، گروهی که برای آزادی و دموکراسی در برابر اشغالگران و یا حکومتهای دیکتاتوری، مبارزهی مسلحانه میکند، تروریست محسوب نمیشود. با این تعریف، بسیاری از گروههای مسلح از نظر امریکا، نه تنها تروریست محسوب نمیشوند، بلکه حتا به آنان کمک هم میشود. از آن جمله میتوان به گروههای مسلح در سومالی، مجاهدین افغان در مبارزه با حکومت قبلی افغانستان، گروههای مسلح کرد در دوره ی صدام حسین، مخالفان مسلح معروف به کنتراها در نیکاراگوئه، مخالفان مسلح کشورهایی مانند کوبا و غیره اشاره کرد. در عین حال، پ. ک. ک. چون علیه دولت ترکیه میجنگد، هر چند که کرد است، اما در این لیست تروریستی قرار دارد. به هر حال در زمینه این معیارهای دوگانه، حرف و حدیث بسیار است.
مشخص است که در این زمینه، معیارهای روشنی وجود ندارد و ملاک و معیار، منافع مشخص امریکا است. تشخیص دولت امریکا در مورد اینکه یک گروه مسلح، که با حکومت یک کشور مبارزه میکند، به نفع اش است و یا حکومت مقابل آن گروه، تا چه میزان در جهت تامین منافع اش است، معیارهای تعیین کنندهای هستند. با توجه به مطالب فوق و وجود نمونههای مشخص از معیارهای دوگانه در حمایت یا رد گروههای مسلح مبارز، به روشنی میتوان دریافت که برخوردهای دوگانه با سازمان مجاهدین، بیانگر برخورد دوگانه امریکا با حکومت ایران است.
چند ماه پیش، در زیر چشمان نیروهای امریکایی، نیروهای مسلح عراقی همراه با گروههای طرفدار جمهوری اسلامی ایران در عراق، به کمپ مجاهدین حمله کرده و بیش از سی تن از آنان را کشته و تعداد زیادی را زخمی کردند و دولت امریکا عکسالعملی نشان نداد. اما در مقابل، جمهوری اسلامی از پشتیبانی مبارزان بحرین دست برداشت و مانع حرکت عدهای جوان وابسته به بسیج، به سمت بحرین برای پیوستن به مبارزان بحرینی شد. هرچند ممکن است توافقنامهای در این زمینه وجود نداشته باشد، اما هم زمانی این حرکت ها، شائبهی سازش نانوشته را در ذهنها متبادر میکند، زیرا پس از آن هم، جمهوری اسلامی حمایت جدی از مبارزان بحرینی را کنار گذاشت.
از طرف دیگر، شائبهی این سازش هنگامی بیشتر میشود که به روشنی، شاهد تغیییر لحن مقامات ایران در برابر سوریه و نا آرامیهای این کشور هستیم. در روزهای اخیر، این تغییر مواضع از زبان وزیر امور خارجه و رییس جمهور شنیده میشود و حتا گفته شده است که دولت سوریه، باید به ندای مردم گوش دهد (و کسی هم نیست بگوید مگر شما خودتان به ندای مردم گوش داده اید؟!)آیا این تغیییر لحن تصادفی است؟
از دیگر سو، پس از باقی ماندن مجاهدین در لیست تروریستهای وزارت خارجه امریکا، برای اولین بار در تاریخ 32 ساله جمهوری اسلامی، تعدادی از زندانیان امنیتی مشمول عفو قرار میگیرند.
این همزمانی پدیدهها نمیتواند بی حساب و کتاب و از روی تصادف باشد. در آینده نیز برای خروج مجاهدین از لیست تروریستی، باید منتظر ماند و دید چه پدیدههایی رخ می دهد؟ آنچه مسلم به نظر میرسد، آن است که حکومت امریکا، گویا پاشنهی آشیل خوبی به دست آورده است و میخواهد آن را هر از چند گاهی یک بار، وسیلهای برای گرفتن امتیاز از جمهوری اسلامی کند.
در این میان، سازمان مجاهدین با افتادن در دام این موش و گربهبازیها و امید بستن به حمایت حکومت امریکا، باز هم به بیراهه می رود. زیرا امریکا بارها و بارها نشان داده است که هیچ دوستی، جز منافع دائمی خود ندارد. سازمان مجاهدین و یا هر گروه سیاسی دیگری، باید مساله اصلی خود را منافع مردم تحت ستم و زجر کشیده ایران قرار دهد و هیچ گونه چشمداشتی به زد و بندهای سیاسی با قدرتهای امپریالیستی نداشته باشد.
آیا رهبران این سازمان، مبارزات اولیه این سازمان با امریکا و امپریالیسم را فراموش کرده اند و یا ماهیت سلطهگرانه ی امریکا و امثال جان بولتونها عوض شده است؟
تحولات جهانی بارها ثابت کرده است که مساله گروههای مبارز، باید ایجاد تشکلهای مردمی و نهادهای دموکراتیک کارگران و زحمتکشان باشد تا بتوانند در برابر تهاجم سلطهگران و دیکتاتور های حاکم، مقاومت کرده و منافع مردم را تامین کنند.
این یک تناقض در سیاستهای امریکاست، زیرا به سازمانهای ترویستی دیگر مثل القاعده، جنداله، و ... به هیچ وجه چنین اجازهای داده نمیشود و بعضی از اعضای این گروهها، تحت تعقیب پلیس امریکا قرار دارند. پس چرا با این سازمان به این ترتیب دوگانه برخورد میشود؟
همگان میدانند که این سازمان، تا چه میزان برای مقامات جمهوری اسلامی، از هر جناح و دسته اهمیت دارد. در این زمینه، تمام جناحهای حکومتی، یک دست و یک صدا هستند که این سازمان، باید محدود شود و اخیرا نیز که بحث بیرون آمدن این سازمان از لیست گروههای تروریستی، مطرح بود، جناح اصلاحطلب حکومتی، ابتدا در سایت کلمه، مقالهای سراسر حمله به مجاهدین منتشر کرد و سپس، از زبان تعدادی از اساتید دانشگاههای امریکا، طی بیانیهای خواستار باقی ماندن این گروه در لیست تروریسم وزارت خارجه امریکا شد. (این استاتید به اصطلاح شهادت دادند که این گروه، همچنان تروریست است و نمیتوان آن را به صورت یک گروه سیاسی مخالف به حساب آورد.)
بر طبق تعریفهای سازمان ملل، گروهی که برای آزادی و دموکراسی در برابر اشغالگران و یا حکومتهای دیکتاتوری، مبارزهی مسلحانه میکند، تروریست محسوب نمیشود. با این تعریف، بسیاری از گروههای مسلح از نظر امریکا، نه تنها تروریست محسوب نمیشوند، بلکه حتا به آنان کمک هم میشود. از آن جمله میتوان به گروههای مسلح در سومالی، مجاهدین افغان در مبارزه با حکومت قبلی افغانستان، گروههای مسلح کرد در دوره ی صدام حسین، مخالفان مسلح معروف به کنتراها در نیکاراگوئه، مخالفان مسلح کشورهایی مانند کوبا و غیره اشاره کرد. در عین حال، پ. ک. ک. چون علیه دولت ترکیه میجنگد، هر چند که کرد است، اما در این لیست تروریستی قرار دارد. به هر حال در زمینه این معیارهای دوگانه، حرف و حدیث بسیار است.
مشخص است که در این زمینه، معیارهای روشنی وجود ندارد و ملاک و معیار، منافع مشخص امریکا است. تشخیص دولت امریکا در مورد اینکه یک گروه مسلح، که با حکومت یک کشور مبارزه میکند، به نفع اش است و یا حکومت مقابل آن گروه، تا چه میزان در جهت تامین منافع اش است، معیارهای تعیین کنندهای هستند. با توجه به مطالب فوق و وجود نمونههای مشخص از معیارهای دوگانه در حمایت یا رد گروههای مسلح مبارز، به روشنی میتوان دریافت که برخوردهای دوگانه با سازمان مجاهدین، بیانگر برخورد دوگانه امریکا با حکومت ایران است.
چند ماه پیش، در زیر چشمان نیروهای امریکایی، نیروهای مسلح عراقی همراه با گروههای طرفدار جمهوری اسلامی ایران در عراق، به کمپ مجاهدین حمله کرده و بیش از سی تن از آنان را کشته و تعداد زیادی را زخمی کردند و دولت امریکا عکسالعملی نشان نداد. اما در مقابل، جمهوری اسلامی از پشتیبانی مبارزان بحرین دست برداشت و مانع حرکت عدهای جوان وابسته به بسیج، به سمت بحرین برای پیوستن به مبارزان بحرینی شد. هرچند ممکن است توافقنامهای در این زمینه وجود نداشته باشد، اما هم زمانی این حرکت ها، شائبهی سازش نانوشته را در ذهنها متبادر میکند، زیرا پس از آن هم، جمهوری اسلامی حمایت جدی از مبارزان بحرینی را کنار گذاشت.
از طرف دیگر، شائبهی این سازش هنگامی بیشتر میشود که به روشنی، شاهد تغیییر لحن مقامات ایران در برابر سوریه و نا آرامیهای این کشور هستیم. در روزهای اخیر، این تغییر مواضع از زبان وزیر امور خارجه و رییس جمهور شنیده میشود و حتا گفته شده است که دولت سوریه، باید به ندای مردم گوش دهد (و کسی هم نیست بگوید مگر شما خودتان به ندای مردم گوش داده اید؟!)آیا این تغیییر لحن تصادفی است؟
از دیگر سو، پس از باقی ماندن مجاهدین در لیست تروریستهای وزارت خارجه امریکا، برای اولین بار در تاریخ 32 ساله جمهوری اسلامی، تعدادی از زندانیان امنیتی مشمول عفو قرار میگیرند.
این همزمانی پدیدهها نمیتواند بی حساب و کتاب و از روی تصادف باشد. در آینده نیز برای خروج مجاهدین از لیست تروریستی، باید منتظر ماند و دید چه پدیدههایی رخ می دهد؟ آنچه مسلم به نظر میرسد، آن است که حکومت امریکا، گویا پاشنهی آشیل خوبی به دست آورده است و میخواهد آن را هر از چند گاهی یک بار، وسیلهای برای گرفتن امتیاز از جمهوری اسلامی کند.
در این میان، سازمان مجاهدین با افتادن در دام این موش و گربهبازیها و امید بستن به حمایت حکومت امریکا، باز هم به بیراهه می رود. زیرا امریکا بارها و بارها نشان داده است که هیچ دوستی، جز منافع دائمی خود ندارد. سازمان مجاهدین و یا هر گروه سیاسی دیگری، باید مساله اصلی خود را منافع مردم تحت ستم و زجر کشیده ایران قرار دهد و هیچ گونه چشمداشتی به زد و بندهای سیاسی با قدرتهای امپریالیستی نداشته باشد.
آیا رهبران این سازمان، مبارزات اولیه این سازمان با امریکا و امپریالیسم را فراموش کرده اند و یا ماهیت سلطهگرانه ی امریکا و امثال جان بولتونها عوض شده است؟
تحولات جهانی بارها ثابت کرده است که مساله گروههای مبارز، باید ایجاد تشکلهای مردمی و نهادهای دموکراتیک کارگران و زحمتکشان باشد تا بتوانند در برابر تهاجم سلطهگران و دیکتاتور های حاکم، مقاومت کرده و منافع مردم را تامین کنند.
۱ نظر:
سازمان مجاهدین با اینکه سازمانی تروریستی نیست و هرگز هم نبوده است ولی متاسفانه سازمانی هم نیست که با اصولی دموکراتیک اداره شود و یا برای کارگران و زحمتکشان ایران مبارزه کند. این سازمان از اینکه اسلام توسط رژیم اسلامی ایران مورد سوء استفاده قرار گرفته است ناراحت است و در واقع برای اسلام مبارزه میکند. البته مبارزه اش سیاسی است. نباید از این سازمان توقع داشت که با امپریالیسم و ماهیت سلطه گرانه آمریکا مخالفت کند و یا با نهادهای دموکراتیک کارگران همکاری نماید.
ارسال یک نظر