سرعت تحولات سیاسی ایران، طی هشت ماه اخیر، ناظران بسیاری را دچار سرگیجه کرده است. حتی برخی بازیگران هم، چنان دست و پای خود را گم کرده اند که مدام زیگزاگ حرکت می کنند. طی دو هفته اخیر، قوای نظامی و انتظامی و امنیتی و قضایی، تعداد زیادی از فعالان سیاسی را بازداشت و تعداد دیگری را آزاد کرده اند. صدا و سیما، که برنامه مناظره های انتخاباتی را برای جذب مخاطبان از دست رفته، مفید می دید، اجرای دور جدیدی از مناظره ها را استارت زد، اما در مناظره سوم متوقف شد و مناظره ها را ادامه نداد. حمله شدید اللحن محمد یزدی به رفسنجانی، بلافاصله از طرف احمد خاتمی، امام جمعه موقت تهران، پس گرفته شد. به امید گرفتن زهر چشم از مردم معترض، دو نفر را به بهانه شرکت در اعتراضات ماه های اخیر اعدام کردند، اما پس از گذشت فقط چند روز، رییس قوه قضاییه مجبور به ارائه توضیحاتی شد مبنی بر اینکه آنها قصد بمب گذاری در امامزاده ای را داشتند و تلویحا ارتباط اعدام ها با اعتراضات اخیر را رد کرد. تجمع دو هزار نفری خانواده زندانیان و معترضان جلوی درب زندان اوین، در اعتراض به اعدام ها و ادامه بازداشت ها، حکومت را وادار به عقب نشینی کرد و نزدیک به پنجاه نفر از زندانیان، همان روز آزاد شدند.
هنوز جوهر معاملات خشک نشده، معامله را بر هم میزنند. امروز دولت مستقر ایران اعلام میکند که معامله سوخت هسته ای را پذیرفته و با غرب، کنار آمده است. فردا دم از غنی سازی بیست درصد و بلوف های تحریک آمیزی از این دست می زند. وضع سران اصلاح طلب هم بهتر از این نیست. بیانیه می دهند که دولت باید به مجلس، پاسخ گو باشد و این یعنی که دولت مستقر را پذیرفته اند. اما بلافاصله از طریق اعضای خانواده، دست به انکار می زنند و آنچه را که هنوز جوهرش خشک نشده، حاشا می کنند.
خیمه شب بازی حوزه اقتصاد اما دیدنی تر است. مردم را خوشه بندی می کنند و هنوز خوشه ها، غوره نشده، دوباره دانه شان می کنند! البته نباید از حق گذشت که خوشه بندی، طبع طنز مردم را دوباره پر بار کرد. حدود یک ماه تا آغاز سال جدید باقی است و هنوز لایحه بودجه، تصویب نشده است. البته اگر این اساتید مسلم اقتصاد، دخل و خرج یک ماه آتی شان را هم بتوانند روی کاغذ بیاورند، باید به احترام شان کلاه از سر برداشت. سال هاست شکم های شان را برای حذف یارانه ها و میلیاردها دلار درآمد اضافی از کیسه مردم، صابون زده اند، اما اکنون که در یک قدمی اجرایش قرار گرفته اند، دست شان می لرزد و مدام، زمان اجرای آن را به عقب می اندازند.
چند روز پیش، شایعه ورشکستگی دو بانک بزرگ، بازاری ها را جلوی باجه ها به خط کرد. ایمان بازاری ها به معابدشان: بانک ها، این روح و اعتبار دهنده کاغذهای بی ارزش، در عرض چند ساعت، دود شد و به هوا رفت. فقط استحکام باتوم نیروهای مسلح بود که توانست با چند نوازش مختصر به احتمالا نقاطی از جمجمه، ایمان رفته را بازگرداند و صف های طویل جلوی باجه ها را، به پشت دخل ها برگرداند.
انباشت سی سال انتظارات و خواست های میان سالانی که بهار بهمن 57 را شکوفا کرده بودند، به همراه تراکم مطالبات جوانانی که کودکی خود را در فقدان جامعه ای آزاد و برابر، تباه شده می دیدند، چنان نیروی مهار نشدنی پدید آورده که نه زور و نه تزویر را، یارای مهار آن نیست. مشخص است که حکومت، 22 بهمن تمام قد در خیابان ها خواهد ایستاد. سازماندهی و جابجایی نیروهای وفادار، به همراه ارعاب نیروهای مخالف، مدت هاست شروع شده و به شدت، دنبال می شود. مردم اما، هنوز قامت راست نکرده اند. نیروی کار جامعه، همچنان در پراکندگی به سر می برد. هنوز اعتصابات کارگری، ماهیت محلی و تدافعی دارد و وصول دستمزدهای عقب مانده ماه های قبل را مطالبه می کند. البته جای بسی امیدواری است که طبقه کارگر، همین مختصر تشکل ها و محفل های موجودش را، به پای غارتگران دیروزش نریخته است.
فرصت های تاریخی اما، دیر به دیر از راه می رسند و به زودی از دست می روند. دعوای سپاهیان دیروز و امروز، آنها که کیسه های خود را اندوخته اند و آنها که کیسه های خود را اخیرا دوخته اند، تا ابد ادامه نخواهد داشت. یک طرف، غلبه و آن طرف، تمکین خواهد کرد. اگر هم دو طرف نتوانند کنار بیایند، برادر بزرگتر، طرف سومی را، البته از تبار خودشان، علم خواهد کرد و معجزه بی بی سی، در قرن بیست و یکم، تکرار خواهد شد. پراکندگی و بسنده کردن به سیاست خیابانی، هیچ چشم انداز نویی را نخواهد گشود.
جرقه ها اما کم نیستند. کنار گذاشتن اختلافات جزیی اما پر حاشیه، شروع شده است. چندین پیروزی صنفی مقطعی، نوید فردایی بهتر را می دهد. آزادی رفقای نیشکر هفت تپه، بازگشت به کار رفقای لاستیک البرز و از سرگیری بدون معطلی مبارزه، و زمزمه هایی که از ذوب آهن اصفهان به گوش می رسد، امید اجرای سمفونی جدیدی را زنده کرده است. البته در شرایط عادی و روزمرگی، تبدیل ابن نجواها به سرود، سالها زمان می برد. اما می دانیم که هنگام بحران انقلابی، زمان دگرگونه می گذرد. تحولات هشت ماه اخیر را، چه کسی می توانست در یک پروسه هشت ساله تصور کند؟ البته این عبارات، به معنای بی منطقی سیر تحولات نیست، بلکه صرفا تاکید روی فشردگی زمان در دوره بحران انقلابی است.
چه باید کرد؟ می توان از همین فردا به سراغ کارگرانی رفت که با خون و عرق خود، تونل توحید و یا فازهای گوناگون عسلویه را ساختند. با اتمام پروژه، کارفرماها اخراج شان کرده و طبق عادت این سالها، دستمزد ماه های آخر را هم پرداخت نکرده اند. کارگرانی از این دست، بسیارند. آنها که تهدید بیکاری و عدم وصول دستمزدهای معوقه، بلای زندگی شان شده است و جبر زمانه، آنها را به مبارزه کشانده است. نیرویی که برای این قشر، حرفی برای گفتن و راهی برای رفتن داشته باشد، توان آن را دارد که بقیه مردم را هم با خود همراه کند.
کدام جریان سیاسی می تواند راه حلی برای تامین زندگی انسانی توام با رفاه و آزادی، برای اکثریت زحمت کش جامعه ارائه دهد؟ تداوم این زندگی انسانی، چگونه تضمین خواهد شد؟ چگونه می توان نابودی ساختار بهره کشی از انسان ها را برای همیشه تضمین کرد؟
-----------------------------------------------
* این سرمقاله، قبل از 22 بهمن نوشته شده است.
* این سرمقاله، قبل از 22 بهمن نوشته شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر