جلال فتاحی
تغییر و دگرگونی در جوامع انسانی، از نظر تاریخی هنگامی در دستور قرار گرفته است که انسان ها و زندگی روزمره آنان در چارچوب مناسبات موجود اجتماعی با موانعی روبرو شده است. اگر در نظر بگیریم که انسان ها در جریان گسترش روند زندگی و نحوه تامین معاش و بدست آوردن لوازم ضروری برای بقای حیات، نیاز به مناسباتی در میان خود دارند، این مناسبات باید به گونه ای باشد که ادامه زندگی را میسر ساخته و سبب ارتقای تولید محصولات مادی و گسترش و بهبود زندگی انسان ها شود. مناسبات تولیدی که میان انسان ها برقرار می شود، برای گسترش و بهبود زندگی آنان است. اما با پیشرفت جوامع انسانی و دستیابی انسان ها به ابزار دقیق تر، بزرگتر و مناسب تر برای ادامه زندگی اجتماعی، این مناسبات ضرورتا تغییر می کند، یعنی آنکه مناسبات قدیمی دیگر برای ادامه گسترش زندگی انسان ها کافی نبوده و باید تغییر کند. در تاریخ زندگی بشر می توان چندین مرحله برای این تغییرات ذکر کرد:
1- اولین تغییر در مناسبات اجتماعی انسان ها، هنگامی به وجود آمد که انسان ها در زمین های کشاورزی ساکن شده و از دوره کوچ نشینی و غارنشینی وارد زندگی اسکان یافته شدند. یعنی آن زمان که انسان ها آموختند که می توانند با شخم زدن زمین و کاشت دانه های کشاورزی و مراقبت از آنها، به تولید محصولات بیشتری دسترسی پیدا کنند و مواد غذایی را ذخیره کنند.
تا قبل از آن زمان، هنگام جنگ و ستیز میان قبایل و گله های انسانی، اسیر گرفتن مفهومی نداشت. زیرا گرفتن اسیر به معنی آن بود که فردی به افراد قبیله اضافه شود و چون منابع غذایی محدود بود، اضافه شدن فرد جدید به مفهوم شریک شدن او در آن منابع غذایی بود، به مفهوم نان خور اضافه. اما کشف کشاورزی و اسکان جوامع انسانی، این امکان را به وجود آورد که یک فرد انسانی، بتواند بیش از مصرف شخصی خود، مواد غذایی تولید کند. تصاحب این اضافه تولید یک فرد، انگیزه ای شد برای گرفتن اسیر. اسیر گرفتن به منظور برده سازی، یکی از کارهای مهم جوامع بشری شد و بدین ترتیب اولین مناسبات طبقاتی میان انسان ها شکل گرفت. برای قرن ها اسیر گرفتن و تبدیل او به برده، آن چنان رونق یافت که تمدن های بزرگی همانند مصر، آشور، روم و یونان، بر مبنای برده داری، تربیت برده و کار کشیدن از بردگان رشد کرد. شهرهای زیادی با نیروی کار بردگان ساخته شد. برای بیش از دو هزار سال، کشورهای بزرگی بر مبنای حکومت های برده داری، بر روی زمین تسلط داشتند.
2- دومین تغییر هنگامی به وجود آمد که ابزار تولید پیشرفته تری همانند خیش دو سر به جای خیش یک سر توانست تغییری در کشاورزی به وجود آورد و تولید کشاورزی را به آن میزان افزایش دهد که بردگان تبدیل به دهقانان نیمه آزاد و یا آزاد شوند. زیرا با گسترش شهرنشینی و گسترش شورش بردگان، دیگر تولید به شیوه برده داری امکان پذیر نبود. اکنون تولید کشاورزی به آن اندازه گسترش یافته بود که بتواند هم سهم اضافی به برده داران بدهد و هم زندگی برده و تعدادی افراد دیگر را به عنوان خانواده او تامین کند. پس دیگر ضرورت تغییر در مناسبات اجتماعی فراهم شده بود. شورش های بردگان، نابودی امپراطوری برده داران را با استقرار نظامی دیگر بر مبنای دهقان آزاد نوید می داد. پس مناسبات قدیم و قوانین برده داری دگرگون شد.
3- بار دیگر در جامعه انسانی با جایگزین شدن ابزار و سازمان تولید پیشرفته دیگری به عنوان ماشین و تولید صنعتی، مناسبات قدیمی تولید که همانا حکومت اشراف و صاحبان زمین بود، مجددا به مانعی در جهت گسترش تولید تبدیل شد. اگر در دوره قبل، برده داری به مانعی در جهت گسترش تولید تبدیل شده بود، این بار فئودالی و مالکیت زمین وبهره مالکانه، به مانعی در جهت گسترش نیروهای مولده جدید، که همانا صنعت و تولید ماشینی بود، مبدل شده بود. صنعت و تولید صنعتی، نیاز به نیروی کار آزاد و زمین آزاد برای سرمایه گذاری داشت. مناسبات کهنه فئودالی، با محدود و وابسته کردن نیروی کار به زمین اربابی، در تضاد با گسترش این نیروهای تولید قرار داشت. صنعت و تولید صنعتی نیاز به آزادی های ابتدایی برای شکل گیری انسان هایی آزاد داشت تا بتواند با اختراعات و اکتشافات، هزاران رشته صنعتی را گسترش دهد، تخصص های لازم را کسب کرده و چرخش آزاد سرمایه و نیروی کار را تضمین کند. نیاز به نیروی کاری داشت که بدون تعلق به سرزمین، هر کجا که لازم می شد کار کند و آنچنان بی چیز و گرسنه باشد که تحت هر شرایط غیر انسانی هم، مجبور به کار کردن برای سرمایه دار باشد. مناسبات فئودالی و اشرافی گری مانع این کار بود. پس باید این مناسبات تغییر می کرد.
4- اما استقرار مناسبات سرمایه داری، که بر مبنای آزادی های فردی و اجتماعی می بایست شکل بگیرد، با گسترش تولیدات صنعتی بزرگ و اجتماعی شدن تولید و شکل گیری قدرت های بزرگ اقتصادی بر مبنای کار جمعی، با مشکل مناسبات تولید مواجه شد. تولید سرمایه داری، از جهتی به خاطر گسترش صنایع و ماشین آلات و خدمات به هم پیوسته شهرنشینی و تولید صنعتی، هر روز خصلت اجتماعی تری بخود گرفته و هر روز ضرورت گسترش نیروی کار و اهمیت آن را بیشتر نشان میدهد، در صورتی که مناسبات سرمایه داری، که در ابتدا بر مالکیت خصوصی ابزار تولید و فروش نیروی کار دهقانان آزاد شده از زمین بود، با این خصلت اجتماعی در تعارض قرار گرفت. میان مالکیت فردی بر ابزار تولید گسترش یافته، با خصلت اجتماعی تولید، که اساسا بدون مشارکت وسیع و به هم پیوسته نیروی کار امکان پذیر نمیباشد، تعارض وجود دارد.هر چه روز به روز ابزار تولید و نیروهای مولده گسترش بیشتری می یابند، اهمیت انسان و نیروی کار جمعی او در این زمینه آشکارتر می شود. هر چه جامعه پیشرفته تر و متمدن تر می شود، ارزش نیروی کار خود را بیشتر نشان می دهد. اما صاحبان امتیاز و وابستگان طبقات کهن، حاضر نیستند از امتیازات قدیمی خود دست بردارند. آنان در آرزوی قدرت اشرافی گری و سینیورهای دوران ابتدای گسترش سرمایه داری هستند و در برابر خصلت اجتماعی تولید و تغییر مناسبات قدیم، با تمام توان ایستادگی می کنند.
با ذکر نمونه های فوق در تاریخ زندگی اجتماعی، تغییر مناسبات اجتماعی، هنگامی ضرورت می یابد که نیروهای جدید تولید و یا نیروهای مولده، که شامل ابزار تولید و نیروی کار است، به سطح جدیدی می رسند. از این لحظه به بعد است که تعارضات اجتماعی آغاز میشود. یعنی نیروهای مولدهی جدید با مناسبات قبلی همخوانی ندارد و خواهان چارچوب دیگری برای گسترش خود است. این تعارضات اجتماعی، ابتدا به صورت پراکنده در یک بخش یا در یک واحد اجتماعی، در یک واحد تولیدی و یا حتا در یک شهر، قابل مشاهده است. این تعارضات اجتماعی، به هر شکل ممکن است بروز و ظهور کند. به شکل اعتراضات مذهبی: «پروتستان و کاتولیک»، به شکل اعتراضات قومی: «اقلیت های قومی در برابر اکثریت» و یا به شکل اعتراضات اقتصادی «شورش گرسنگان و بردگان و فرودستان» اما تمام این اعتراضات بیانگر آن هستند که مناسبات کهنه اجتماعی، با نیروهای مولده جدید و ضرورت گسترش آن، همخوانی ندارد. اگر نیروهای مولده جدید، نیاز به امنیت بیشتری برای تداوم تولید دارد، پس اعتراضات می تواند خود را به صورت مبارزه برای امنیت شغلی، تامین اجتماعی، امکانات بهداشتی و آموزش و غیره نشان دهد. اگر نیروهای مولده جدید نیاز به آموزش بیشتر برای تداوم خود دارد، پس اعتراضات می تواند به صورت نیروهای تحت آموزش: «دانشجویان و معلمان و غیره» خود را نشان دهد. اگر نیروی مولده جدید نیاز به کار همگان و آزادی آنان از قید و بندهای گذشته دارد، پس اعتراضات می تواند خود را به صورت آزادی های اجتماعی، مبارزات زنان و غیره نشان دهد. اما این تعارضات در ابتدا پراکنده و مربوط به یک بخش و یا یک موسسه کوچک و یا حتا یک منطقه خواهد بود، ولی همه آنها بیانگر ضرورت تغییر در مناسبات اجتماعی است.
وضعیت انقلابی
تعارض میان نیروهای مولده و مناسبات قدیمی تولید (یا به عبارتی میان نیروی کار جدید و طرفداران امتیازات گذشته) به جایی می رسد که از اعتراضات پراکنده و مقطعی به اعتراضات سراسری و همه جانبه تبدیل می شود: اعتراضاتی که در گذشته سرکوب می شد و گسترش نمی یافت، یا حتا در نطفه خفه شده و کسی صدای آن را نمی شنید، یا با گرفتن چند امتیاز اولیه به سکوت کشانده می شد. اما در وضعیت انقلابی، یعنی غلیان و جوشش همه جانبه، تعارضات دیگر به سادگی قابل سرکوب نیست و به سادگی نمی توان آن را به سکوت واداشت. آن مردمی که تحت ستم بودند (بردگان، دهقانان و در نهایت کارگران) و اعتراضاتشان سرکوب می شد و یا اساسا اعتراض نمی کردند و به آنچه که حاکم بود، به راحتی تن می دادند، اکنون در شرایط جدید، به راحتی حاضر نیستند همانند گذشته با یک امتیاز کوچک قانع شده و یا با یک سرکوب ساده، سر جای خود بنشینند.علاوه بر آن، به یک اعتراض سراسری کشیده می شوند، به گونه ای که حتا بخش هایی از طبقه حاکمه نیز خواسته های آنان را تایید می کنند و نیروهای سرکوب که در گذشته به راحتی اعتراضات را خاموش می کردند، دیگر قادر نیستند به شیوه گذشته، اعتراضات را سرکوب کنند و با خیال راحت به کار خود ادامه دهند. این وضعیت، وضعیت انقلابی است.
می توان به لحاظ دیالکتیکی و به زبان هگلی، موضوع را چنین توضیح داد: تعارضات از یک آنتی تز آغاز می شود. اگر جامعه قبلی را به عنوان تز در نظر بگیریم و تغییر در ابزار تولید را، عنصر آنتی تز بنامیم، جامعه نوین سنتز آن دو خواهد بود، اگر زمینه برای تغییر آماده باشد. جامعه موجود مانند هر تز دیگری است. آنتی تز از اولین عنصر که همان تغییر در ابزار تولید است آغاز می شود. این عنصر رشد یافته و در هر زمینه به تعارضات با ابزار تولید قدیمی و لاجرم به تغییر در مناسبات تولید می انجامد. مرحله نطفه ای و رشد و بلوغ خود را در اعتراضات مردمی گذرانده و در وضعیت انقلابی به بلوغ خود می رسد. اما هر وضعیت انقلابی به انقلاب نمی انجامد، همان گونه که هر زایمانی، بچه سالم تحویل نمی دهد. شرایط برای تولد جدید و سالم باید فراهم باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر