پنجشنبه، شهریور ۲۵

فعالان کارگری زیر فشار حکومت: تکرار سناریو دهه 1360

بازداشت فعالان کارگری و تحت فشار قرار دادن خانواده زندانیان، هم­چنان ادامه دارد. شماری از بازداشت‌شدگان اول ماه مه 1388 در پارک لاله به دادگاه­ها احضار شده‌اند. منصور اسانلو، در آستانه اتمام 5 سال حبس، مجددا به دادگاه فراخوانده شد، به یک سال حبس جدید محکوم گردید و هم­چنان در زندان است. صدور حکم جدید وی، در حال است که زندانی سیاسی با آن همه حفاظ امنیتی نمی‌تواند در زندان مرتکب تخلفی شده باشد و این نوع جدیدی از دادگاه است. آنها در شرایط سخت بازداشت، از او خواسته­ اند که از هرگونه فعالیتی دست بردارد.

در کنار این دادگاه­ها، بازداشت گسترده‌ی فعالان کارگری ادامه یافته است. به عنوان مثال در سه ماه گذشته، علی اخوان از فعالان کانون مدافعان حقوق کارگر بازداشت شد که تا به امروز، هم­چنان با وثیقه سنگین در انتظار دادگاه است. سعید ترابیان و رضا شهابی، از اعضای سندیکای شرکت واحد، دستگیر شدند، سعید ترابیان با قرار وثیقه آزاد شده، ولی رضا شهابی هم­چنان در بازداشت به­سر می­برد و قرار بازداشت وی، برای دو ماه دیگر تمدید شده است. بهنام ابراهیم‌زاده از فعالان کارگری بازداشت شده در اول ماه 1388 هم­چنان در زندان است و خانواده وی، هیچ خبری از او ندارند.

این حرکات نشان از هجوم به فعالان کارگری است. سوال این است که این بازداشت‌ها با چه انگیزه‌ای صورت گرفته است، در حالی­که اتفاق جدیدی در فعالیت‌های کارگری نیفتاده است، کارگران و زحمت­کشان همانند گذشته، در شرایط سخت فقر و بیکاری و عدم امنیت شغلی قرار دارند، هم­چنان از داشتن تشکل‌های مستقل خود محروم­اند و اعتراضات پراکنده آنان، با نیروهای امنیتی و خشونت پاسخ داده می‌شود. این وضعیت تازه‌ای نیست، سال‌هاست که برای کارگران، در بر همین پاشنه می‌چرخد.

شرکت کارگران، زحمت‌کشان، دانشجویان، معلمان و سایر اقشار تحت ستم، در اعتراضات اخیر، مساله جدیدی نیست که نیروهای امنیتی را حساس کرده باشد. زیرا در این اعتراضات، به گفته خود مقامات، گاه تا 5 میلیون نفر از مردم مشارکت داشتند. اکنون هم این اعتراضات به شیوه قبلی فروکش کرده است.

آنچه که تازه است، تشدید اختلافات داخلی در میان جناح‌های مختلف حکومتی، آن هم در سطوح بالاست.

حوادث ماه‌های اخیر، بیان­گر آن است که جناح‌های مختلف قدرت بر سر تصاحب سهم بیشتر از استثمار لجام‌‌گسیخته کارگران و زحمت­کشان و تملک اموال عمومی، به­شدت با یکدیگر درگیر شده­اند و این درگیری‌ها، به رویارویی دولت و مجلس از یک­سو و قوه قضاییه و نهادهای نظامی از سوی دیگر انجامیده است. گویا هر چه این درگیری‌ها شدیدتر می­شود و مسئولان از حل مسایل پیش رو ناتوان­تر می­شوند، چاره‌ کار را در تهاجم لجام‌گسیخته­تر به فعالان کارگری می‌‌یابند.

فعالان کارگری نه امروز، که سالهاست در دفاع از حقوق کارگران و زحمت­کشان و یادآوری حقوق از دست‌رفته آنان، تلاش می‌کنند و در این راه محرومیت‌ها، اجحاف‌ها و ظلم و ستم‌های فراوانی را تحمل کرده‌اند. زندانی شدن منصور اسانلو، ابراهیم مددی، اعضای سندیکای نیشکر هفت­تپه و دستگیری شرکت‌کنندگان در مراسم روز کارگر در سال‌های مختلف هم، بیان­گر آن است که فعالان کارگری در دفاع از حقوق کارگران و زحمت­کشان هیچ­گاه از پای ننشسته‌اند.

به­ نظر می‌رسد که با شدت گرفتن تضادهای داخلی حکومتیان و قدرت­مداران، آنان راه چاره را در فشار بیشتر به کارگران و زحمت­کشان می‌یابند. آنان می‌خواهند با این فشارها، فعالان کارگری را وادار کنند تا دست از دفاع از حقوق کارگران و زحمت­کشان بردارند. آنان در آستانه اجرای طرح هدفمندکردن یارانه‌ها، که خود به خوبی می‌دانند حاصل آن، فشار هرچه بیشتر بر مزدبگیران و حقوق­بگیران است، می‌خواهند هرگونه صدای دفاع از زحمت­کشان را قطع کنند تا با خیال راحت، به سفره‌ی خالی مزدبگیران و زحمت­کشان بتازند.

آنان باید بدانند که با چنین ترفندهایی نمی‌توانند هرگونه که بخواهند با مردم تحت ستم و زیر بار فقر رفتار کنند و اگر هم موفق شوند که عده‌ای را دستگیر کرده و سکوتی موقتی در میان فعالان کارگری به­وجود آورند، این­بار خود کارگران و زحمت­کشان تحت‌ستم و فشار هستند که به میدان خواهند آمد.

فعالان کارگری و طرفداران حقوق کارگر، در دهه‌ی 1360 زیر بار فشار بی‌امان دستگاه­های حکومتی قرار گرفتند و دسته­دسته به جوخه‌های اعدام سپرده شدند. حتا بخشی که موضع به اصطلاح ”ضد امپریالیستی“ حکومت را تایید می‌کردند و در همکاری با نیروی‌های حکومتی، از هیچ­چیز فروگذار نکرده بودند نیز، دسته دسته در زیر تیغ قتل‌عام مخالفان و دیگربودگان قرار گرفتند و بسیاری به جوخه‌های اعدام سپرده شدند.

در آن سال‌ها به نام مبارزه با امپریالیسم، ضد امپریالیست‌ترین نیروها را به کام مرگ فرستادند و نتیجه آن را هم، در رشد و گسترش بلافاصله سرمایه‌داری و نیروهای طرفدار غرب شاهد بودیم.

در انتهای دهه شصت، پس از سرکوب نیروهای طرفدار طبقه کارگر بود که دعوت از سرمایه‌های بین‌المللی آغازیدن گرفت و وام‌های ریز و درشت بانک‌های جهانی و صندوق بین‌المللی پول، به ایران سرازیر شد. ایران با تمام وجود، در مدار سرمایه‌گذاری جهانی قرار گرفت. نظام سرمایه‌داری ضربه خورده از دوران سرنگونی شاه، به نحو گسترده‌تر و بی‌سابقه­ای، بازسازی شد و فاصله طبقاتی بارها و بارها بیشتر از دوره شاه و حاکمیت سیاه او افزایش یافت. فعالان کارگری و طرفداران حقوق کارگران در آن دهه شوم، پیش پای گسترش سرمایه‌داری و نهادهای آن قربانی شدند تا ایران، وفاداری خود را به نظام جهانی نشان دهد.

اکنون که بار دیگر جنگ‌طلبان بر طبل جنگ و حمله به ایران و تصرف آن کوبیده و نعره سر می‌دهند، محافلی که برای تسلیم در برابر امپریالیست‌ها چشمک و چراغ رد و بدل می‌کنند، بار دیگر به جان فعالان کارگری افتاده و آنان را تحت فشار قرار می‌دهند. دستگیری‌های ریز و درشت و محدود کردن فعالان کارگری، بار دیگر خبر از رشد محافلی می‌دهد که برای هر چشمک به سرمایه‌داری، حاضرند که طرفداران و مدافعان حقوق کارگر را قربانی کنند تا وفاداری خود را به نظام سلطه جهانی ثابت کنند.

هیچ نظری موجود نیست: