بسیاری از روشنفکران، نویسندگان و روزنامهنگاران مطالبی چند در لزوم رعایت حقوق بشر نوشتهاند. همواره اگر در کشوری یا در ميان قومی آزادیهای اجتماعی رعایت نشده یا افراد به زندانهای سخت و طویلالمدت ، شلاق و اعدام محکوم شدهاند، طرفداران حقوق بشر به جا و به حق به آن اعتراض کردهاند. امروزه یکی از مسایل مهم برای جوامع متمدن و پیشرفته این است که آزادیهای اجتماعی و مطبوعات و اشتغال در آن فراهم باشد.
زندانی سیاسی از یک حقوق متداول در سطح جهانی برخوردار باشد و کسی به خاطر داشتن دین و مذهب و یا هر عقیدهای به دادگاه نکشانند، حریم خصوص افراد را رعایت کنند و روابط میان افراد بر مبنای خواست و رضایت خودشان باشد و...آزادی مطبوعات به معنای آن است که هیچ نوشتهای قبل از چاپ بررسی نشود و این آزادی برای همگان بیحصر واستثنا وجود داشته باشد و انسانها بتوانند نظرات خود را در هر زمینهای بیان کنند. تمام این موارد از حقوق مسلم انسانهاست که باید رعایت شود و طرفداران حقوق بشر همواره از آن دفاع کردهاند.
اما مسالهای که در اين میان مغفول مانده است و کمتر به آن پرداخته شده، حق داشتن یک زندگی شرافتمندانه برای آحاد بشر است. حق داشتن کار و درآمد کافی برای تمام افراد بشر از زن و کودک امری است که نباید آن را از حقوق بشر جدا کرد. صاحبان سرمایه و بنگاههای اقتصادی تنها به سود سرمایهشان میاندیشند و دولتمردان وصاحبان قدرت تنها بدان فکر می کنند که نیروی کار ارزان و بیدغدغه را برای آنان سود كافي فراهم کنند. امروزه یکی از موارد اساسی نقض حقوق بشر فراهم نبودن کار برای همه و در نتیجه خرید و فروش نیروی کار به ارزانترین قیمت است. بیکاری و ارزان بودن نیروی کار سبب میشود تا انسانهای زیادی مجبور به فروش نیروی کار خود به ارزانترین قیمت شوند. قیمتی که برای بدست آوردن اولیهترین مایحتاج معاش کافی نیست. وجود یک میلیارد و دویست میلیون نفر از ساکنان کره زمین در زیر خط فقر مطلق، بر طبق آمارهای رسمی سازمان ملل متحد (که البته آمار غیررسمی بسیار بیش از آن است) بیانگر پایمال شدن حقوق بشر به بدترین شکل آن است.
آیا یک انسان گرسنه كه اصطلاحا زیر خط فقر زندگي مي كند، میتواند از آزادی بیان اهدایی استفاده کند؟ آيا انساني جنگ زده كه كشورش اشغال شده و تمام زيرساختهاي اقتصادي آن تخريب شده و هر روز مرگ در كمين او و فرزندانش است، مي تواند از اين آزادي هاي اهدايي استفاده كند؟ کشور بزرگی مانند هندوستان را در نظر بگیریم که مثلا بزرگترین دموکراسی جهان است، روزنامهها آزادند، حق آزادی بیان واندیشه تا حدود زیادی در آن رعایت میشود و زندانیان سیاسی از حقوق نسبتا بیشتری نسبت به کشورهای همجوار برخوردارند و.. اما وجود صدها میلیون گرسنه و زیر خط فقر، میلیونها آواره و زاغهنشین سبب میشود تا نتوانند از اين آزادیهای عادی استفاده كنند. زیرا این صدها میلیون گرسنه تمام هم و غمشان تامين اوليه ترين نيازهاي زيستي شان است.
با همه احترامی که طرفداران حقوق بشر دارند، باید به این سوال جواب دهند که آیا هیچ گاه انديشيده اند که انسانها، حقوق بیشتری از آنچه آنها میگویند، دارند؟ آیا مثلا حق کار و داشتن یک حداقل درآمد برای گذران یک زندگی شرافتمندانه، جزء حقوق بشر نیست؟ آیا حق انتخاب شيوه زندگي برای یک دختر یا پسر 12 ساله و یا زن و مرد جزء حقوق بشر نیست؟ میلیونها روسپی که برای سیر کردن شکم خود مجبور به فروش تن خود هستند جزو محرومین از حقوق بشر به حساب نمیآیند و آیا میلیونها انسانی که در فقر مطلق زندگی می کنند دارای حقوق بشر نیستند و حق استفاده از یک زندگی شرافتمندانه نباید جزو حقوق بشر به حساب آورد؟ هزاران كودكي كه در كارگاه هاي شركتهاي بزرگ و معروفي چون نايك مجبور به بردگي هستند بشر نيستند و از حقوق بشر سهمي ندارند؟
هنگامی که از آزادیهای اجتماعی صحبت می کنیم و آن را از اصول حقوق بشر می دانیم اما داشتن یک زندگی اولیه وابتدایی را جزو حقوق بشر به حساب نمی آوریم و یا بر آن تاکید لازم را نداریم، درحقیقت میلیون ها انسان را که در تمام شبانه روز درگیر دغدغه ی آب و نان و مسکن خودهستند، از آزادی های اجتماعی محروم می کنیم، در حقیقت به آن چند میلیارد انسانی که مجبورند نیروی کار خود را بفروشند تا شکم خود را سیر کنند، می گوییم شما آزادیید که برده ی صاحبان قدرت و سرمایه باشید، اما آزاد نیستید که از مواهب و نعمات طبیعت همانند صاحبان قدرت و سرمایه استفاده کنید.
همه به خاطر داریم که چگونه تونی بلر و جورج بوش کنوانسیون حقوق بشر را کهنه خواندند و در زندان های گوانتانامو و ابوغریب و سایر زندان ها حقوق بشر را به سخره گرفتند و اوباما نيز با همه ي ادعاهايش گوانتانامو را تعطيل نكرد و مسول سايت ويكي ليكس به جرم اطلاع رساني بازداشت مي شود و...
مساله آنجاست که نظام حاکم بر جهان گفتمان حقوق بشر را تا آنجا می خواهد که برای تصفیه حساب با رقبا و مخالفین مورد استفاده قرار دهند و ابتدایی ترین حقوق بشر كه همانا حق زندگی است، هیچ گاه در گفتمان حقوق بشرنقش مهمی نداشته است.
اکنون به راحتی کنوانسیون های کار کودکان از جانب نظام حاکم بر جهان نادیده گرفته می شود و در همه ی دنیا سرمایه داران بی دغدغه از کار کودکان استفاده می کنند و به اصطلاح صدها NGO و سازمان طرفدار حقوق بشر و حقوق كودكان هيچ تلاش مثمر ثمري براي لغو كار كودكان نمی کنند و به نظر مي رسد فعاليت هايشان تنها سبب مي شود که این کودکان به پذیرش شرایط خود عادت كنند.
زمان آن رسیده است که گفتمان حقوق بشر تغییر کند و حق زندگی شرافتمندانه وکار مناسب با درآمد مناسب برای هر انسانی جزء اصلی ترین موارد رعایت حقوق بشر قرار گیرد.
در روزگاري نه چندان دورآلبر کامو گفته بود : اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم آزادی را انتخاب می کنم تا بتوانم به بی عدالتی اعتراض کنم.
اما در اوایل قرن 21 ، ما عدالت را انتخاب می کنیم. زیرا ممکن است آزادی را بدون عدالت داشت، اما ماهيت عدالت حكم مي كند که هر انسانی برای داشتن یک زندگی شرافتمندانه آزاد باشد، كه هر انساني از تمام مواهب طبيعي و اجتماعي برخوردار باشد از جمله آزادي.
اگر انسانی گرسنه نباشد و زیر خط فقر مطلق زندگی نکند ، اگر کودکی مجبور نباشد به خاطر زنده ماندن تن به بدترین کارها در سخت ترین شرایط بدهد، اگر زنان بسیاري مجبور نباشند برای رفع گرسنگی خود تن فروشی کند، اگر دیگر لازم نباشد سود سرمایه داران به بهای از بین رفتن کره زمین تامین شود، اگر همه ی انسان ها از بهداشت، آموزش ، مسکن، خوراک و پوشاک کافی و شغل مناسب بهره مند باشند،اگر...
دیگر برای چه" آزادی فریاد کردن" را می خواهیم و "چه چیزی" را فریاد خواهیم کرد؟
و همه اینها یعنی حقوق بشری که ما به آن اعتقاد داریم.
اما مسالهای که در اين میان مغفول مانده است و کمتر به آن پرداخته شده، حق داشتن یک زندگی شرافتمندانه برای آحاد بشر است. حق داشتن کار و درآمد کافی برای تمام افراد بشر از زن و کودک امری است که نباید آن را از حقوق بشر جدا کرد. صاحبان سرمایه و بنگاههای اقتصادی تنها به سود سرمایهشان میاندیشند و دولتمردان وصاحبان قدرت تنها بدان فکر می کنند که نیروی کار ارزان و بیدغدغه را برای آنان سود كافي فراهم کنند. امروزه یکی از موارد اساسی نقض حقوق بشر فراهم نبودن کار برای همه و در نتیجه خرید و فروش نیروی کار به ارزانترین قیمت است. بیکاری و ارزان بودن نیروی کار سبب میشود تا انسانهای زیادی مجبور به فروش نیروی کار خود به ارزانترین قیمت شوند. قیمتی که برای بدست آوردن اولیهترین مایحتاج معاش کافی نیست. وجود یک میلیارد و دویست میلیون نفر از ساکنان کره زمین در زیر خط فقر مطلق، بر طبق آمارهای رسمی سازمان ملل متحد (که البته آمار غیررسمی بسیار بیش از آن است) بیانگر پایمال شدن حقوق بشر به بدترین شکل آن است.
آیا یک انسان گرسنه كه اصطلاحا زیر خط فقر زندگي مي كند، میتواند از آزادی بیان اهدایی استفاده کند؟ آيا انساني جنگ زده كه كشورش اشغال شده و تمام زيرساختهاي اقتصادي آن تخريب شده و هر روز مرگ در كمين او و فرزندانش است، مي تواند از اين آزادي هاي اهدايي استفاده كند؟ کشور بزرگی مانند هندوستان را در نظر بگیریم که مثلا بزرگترین دموکراسی جهان است، روزنامهها آزادند، حق آزادی بیان واندیشه تا حدود زیادی در آن رعایت میشود و زندانیان سیاسی از حقوق نسبتا بیشتری نسبت به کشورهای همجوار برخوردارند و.. اما وجود صدها میلیون گرسنه و زیر خط فقر، میلیونها آواره و زاغهنشین سبب میشود تا نتوانند از اين آزادیهای عادی استفاده كنند. زیرا این صدها میلیون گرسنه تمام هم و غمشان تامين اوليه ترين نيازهاي زيستي شان است.
با همه احترامی که طرفداران حقوق بشر دارند، باید به این سوال جواب دهند که آیا هیچ گاه انديشيده اند که انسانها، حقوق بیشتری از آنچه آنها میگویند، دارند؟ آیا مثلا حق کار و داشتن یک حداقل درآمد برای گذران یک زندگی شرافتمندانه، جزء حقوق بشر نیست؟ آیا حق انتخاب شيوه زندگي برای یک دختر یا پسر 12 ساله و یا زن و مرد جزء حقوق بشر نیست؟ میلیونها روسپی که برای سیر کردن شکم خود مجبور به فروش تن خود هستند جزو محرومین از حقوق بشر به حساب نمیآیند و آیا میلیونها انسانی که در فقر مطلق زندگی می کنند دارای حقوق بشر نیستند و حق استفاده از یک زندگی شرافتمندانه نباید جزو حقوق بشر به حساب آورد؟ هزاران كودكي كه در كارگاه هاي شركتهاي بزرگ و معروفي چون نايك مجبور به بردگي هستند بشر نيستند و از حقوق بشر سهمي ندارند؟
هنگامی که از آزادیهای اجتماعی صحبت می کنیم و آن را از اصول حقوق بشر می دانیم اما داشتن یک زندگی اولیه وابتدایی را جزو حقوق بشر به حساب نمی آوریم و یا بر آن تاکید لازم را نداریم، درحقیقت میلیون ها انسان را که در تمام شبانه روز درگیر دغدغه ی آب و نان و مسکن خودهستند، از آزادی های اجتماعی محروم می کنیم، در حقیقت به آن چند میلیارد انسانی که مجبورند نیروی کار خود را بفروشند تا شکم خود را سیر کنند، می گوییم شما آزادیید که برده ی صاحبان قدرت و سرمایه باشید، اما آزاد نیستید که از مواهب و نعمات طبیعت همانند صاحبان قدرت و سرمایه استفاده کنید.
همه به خاطر داریم که چگونه تونی بلر و جورج بوش کنوانسیون حقوق بشر را کهنه خواندند و در زندان های گوانتانامو و ابوغریب و سایر زندان ها حقوق بشر را به سخره گرفتند و اوباما نيز با همه ي ادعاهايش گوانتانامو را تعطيل نكرد و مسول سايت ويكي ليكس به جرم اطلاع رساني بازداشت مي شود و...
مساله آنجاست که نظام حاکم بر جهان گفتمان حقوق بشر را تا آنجا می خواهد که برای تصفیه حساب با رقبا و مخالفین مورد استفاده قرار دهند و ابتدایی ترین حقوق بشر كه همانا حق زندگی است، هیچ گاه در گفتمان حقوق بشرنقش مهمی نداشته است.
اکنون به راحتی کنوانسیون های کار کودکان از جانب نظام حاکم بر جهان نادیده گرفته می شود و در همه ی دنیا سرمایه داران بی دغدغه از کار کودکان استفاده می کنند و به اصطلاح صدها NGO و سازمان طرفدار حقوق بشر و حقوق كودكان هيچ تلاش مثمر ثمري براي لغو كار كودكان نمی کنند و به نظر مي رسد فعاليت هايشان تنها سبب مي شود که این کودکان به پذیرش شرایط خود عادت كنند.
زمان آن رسیده است که گفتمان حقوق بشر تغییر کند و حق زندگی شرافتمندانه وکار مناسب با درآمد مناسب برای هر انسانی جزء اصلی ترین موارد رعایت حقوق بشر قرار گیرد.
در روزگاري نه چندان دورآلبر کامو گفته بود : اگر نتوان آزادی و عدالت را یک جا داشت و من مجبور باشم میان این دو یکی را انتخاب کنم آزادی را انتخاب می کنم تا بتوانم به بی عدالتی اعتراض کنم.
اما در اوایل قرن 21 ، ما عدالت را انتخاب می کنیم. زیرا ممکن است آزادی را بدون عدالت داشت، اما ماهيت عدالت حكم مي كند که هر انسانی برای داشتن یک زندگی شرافتمندانه آزاد باشد، كه هر انساني از تمام مواهب طبيعي و اجتماعي برخوردار باشد از جمله آزادي.
اگر انسانی گرسنه نباشد و زیر خط فقر مطلق زندگی نکند ، اگر کودکی مجبور نباشد به خاطر زنده ماندن تن به بدترین کارها در سخت ترین شرایط بدهد، اگر زنان بسیاري مجبور نباشند برای رفع گرسنگی خود تن فروشی کند، اگر دیگر لازم نباشد سود سرمایه داران به بهای از بین رفتن کره زمین تامین شود، اگر همه ی انسان ها از بهداشت، آموزش ، مسکن، خوراک و پوشاک کافی و شغل مناسب بهره مند باشند،اگر...
دیگر برای چه" آزادی فریاد کردن" را می خواهیم و "چه چیزی" را فریاد خواهیم کرد؟
و همه اینها یعنی حقوق بشری که ما به آن اعتقاد داریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر