در هفتههاي آخر سال 89 شاهد رفت و آمد افراد از جناحهاي مختلف به امريكا بوديم. آقاي امير ارجمند مشاور ارشد نخست وزير پيشين(ميرحسين موسوي)، آقاي واحدي مشاور ارشد رييس مجلس پيشين (كروبي) و آقاي مشايي مشاور ارشد رييس جمهور فعلي، در چند هفتهي آخر سال، هر كدام سري به امريكا زدهاند.
از طرفي شايعات حاكي از آن بود كه امريكا ميخواهد سازمان مجاهدين خلق را از ليست تروريستها خارج كند و جناحهاي مختلف حاكميت امريكا، گويا در اين زمينه مسابقه هم ترتيب داده بودند. اما به ناگهان با حمله وحشيانه نيروهاي عراقي به قرارگاه اشرف، در زير نگاههاي بيتفاوت ارتش آمريكا و با حضور وزير دفاع آنان در بغداد، اذهان متوجه ساخت و پاختهاي پشت پرده شد. از طرفي قبله آمال سلطنتطلبان و ليبرالها هم كه هميشه امريكا بوده است و فقط يك اشاره كافي است تا به سر بدوند.
گويا امريكا ميخواهد هم چنان سرنخ جريانات را به دست داشته باشد تا از قضايا و مسايل ايران عقب نمانده و هم چنان با جناحهاي مختلف، ارتباط خود را حفظ كند تا در انتها، بهترين گزينه را براي خودش انتخاب كند.
از طرفي مردم تحت ستم هستند كه هر روز، بار زندگي كمر آنان را خم كرده است. این مردم، به هر ترتيب كه توانستهاند، در برابر اجحاف و ستمگري ايستاده و با آن مقابله كرده و مقاومت كردهاند... هر روزه تعداد كثيري از زندانيان، كشتهها و شكنجه شدهها و تجاوز شدهها زير بار فشار و سركوب، قرار دارند. هنوز مشخص نيست مردم تحت ستم، چگونه ميخواهند به آقاياني كه با امريكا زد و بند ميكنند جواب بدهند.
به هر ترتيب، هوشياري مردم در اين زمينه ضروري است. زيرا مردمي كه سالهاست براي آزادي كشته ميدهند و مبارزاتي كه در آن صدها و هزاران نفر به مقابل جوخههاي اعدام رفتند، براي آن نبوده است كه امروز عدهاي بخواهند به نام آزاديخواهي با امريكا مذاكره كنند. اين مذاكرات از جانب هر جريان و هر كس كه باشد، محكوم است و نميتواند كوچكترين جايگاهي در ميان مردم ما داشته باشد.
آنها كه در پي به دست آوردن دل آن ارباب بزرگ هستند، بدانند كه اگر هزاران دل را هم به درد آورند باز هم نميتوانند دل آن ارباب را به دست آورند. آن ارباب تسليم محض ميخواهد و نشان داده است كه با نوكرانش چگونه برخورد ميكند و چگونه در يوزگانش را به پادويي وگروهبان دومي ارتقا ميدهد. از خون كشتهشدگان راه آزادي خجالت بكشند و به دريوزگي امريكا چشم ندوزند كه ملت ما بيدارند و هوشيار و اين مسايل را نميپذيرند. اين افراد خودشان را از چشم مردم مياندازند. از اين ميان قدرتمداران سابق و لاحق يد طولايي در سازش و مذاكره و بند و بستهاي پشت پرده دارند، آقايان اصلاحطلبان امروز همان كساني هستند كه مذاكرات الجزاير را به پيش بردند و قراردادي را در سال 1359 بستند كه رييسجمهور وقت آن را قرارداد وثوقالدوله ناميد. در آن قرارداد كليه ذخاير ارزي ايران همراه با گروگانهاي سفارت تحويل امريكا شد و در عوض سازش پشت پردهي ايران كنترا بوجود آمد كه نتيجهي آن فروش سلاح مخفي به ايران ومسافرت مك فارلين، مشاور امنيت ريگان رييس جمهور وقت امريكا، به طور مخفيانه به ايران بود و هدايا و كيك وكليد كه به صورت غير رسمي به ايران آورده بود در آن زمان رسوايي زيادي براي سياستمداران وقت به ارمغان آورد. بعيد به نظر نميرسد كه اصلاحطلبان امروز كه اعقاب آن سازش هستند و از حاكميت اخراج شده اند. به دنبال آن چنان مذاكراتي باشند و جناحهاي اصولگراي حاكميت نيز در مذاكرات پنهاني بر سر عراق، افغانستان و يوگسلاوي با امريكا نيز همواره يد طولايي داشته و دارند.
آنچه عجيب مينمايد وارد شدن سازماني همانند مجاهدين خلق در اين ماراتن جذب پشتيباني است. البته با اين حمله اخير كه با رضايت آمريكا صورت گرفت شايد به خود آيند و بدانند كه به اين متجاوزان هيچ اميدي نميتوان بست وتنها اميد مبارزان مردم تحت ستم هستند. اين سازمان كه در تاريخ 40 سالهي خود دو بار قتلعام را تجربه كرده است و هر دو بار با اشاره و رضايت امريكا بوده است، بايد قدري در كارهاي خود بيشتر بيانديشد. بار اول اين سازمان در سالهاي 1350 با مشاركت كامل سازمانهاي اطلاعاتي امريكا وبا ماموريت اجرايي شاه و سلطنتطلبان همراه با مبارزان ديگر قتلعام شدند و بار دوم در دههي شصت به دنبال موافقتنامهي مخفي ايرانكنترا همراه با خيل نيروهاي انقلابي به جوخههاي اعدام و سياهچالها و قتلعامهاي دستهجمعي سپرده شدند؟ گويا آنان اين باراين سازمان را با اهداف خاص به بازي گرفتهاند و در معاملات پشت پرده بر شر آنان بده وبستان ميكنند.
مردم ما كه بيش از صد سال است براي استقلال و آزادي مبارزه ميكنند اين زدوبندهاي پشت پرده را به خوبي ميشناسند و در مبارزات خود هيچ گاه چشم انتظار تعيين سرنوشت خود به دست مذاكرات پشت پرده نميدوزند و با ارادهي محكم و پيگير به دنبال جامعهاي هستند كه سرنوشت خودشان را به دست خود گرفته و آن را تعيين كنند. امروز مبارزات مردم شكافي عميق در ميان قدرتطلبان ايجاد كرده است وهر روز شاهد كشمكشهاي بيشتر در ميان آنان براي انحصار قدرت هستيم. شك نيست كه تعيينكننده نهائي مردم تحت ستم ومبارزاتشان براي آزادي وحقوق از دست رفته آنان است.
از طرفي شايعات حاكي از آن بود كه امريكا ميخواهد سازمان مجاهدين خلق را از ليست تروريستها خارج كند و جناحهاي مختلف حاكميت امريكا، گويا در اين زمينه مسابقه هم ترتيب داده بودند. اما به ناگهان با حمله وحشيانه نيروهاي عراقي به قرارگاه اشرف، در زير نگاههاي بيتفاوت ارتش آمريكا و با حضور وزير دفاع آنان در بغداد، اذهان متوجه ساخت و پاختهاي پشت پرده شد. از طرفي قبله آمال سلطنتطلبان و ليبرالها هم كه هميشه امريكا بوده است و فقط يك اشاره كافي است تا به سر بدوند.
گويا امريكا ميخواهد هم چنان سرنخ جريانات را به دست داشته باشد تا از قضايا و مسايل ايران عقب نمانده و هم چنان با جناحهاي مختلف، ارتباط خود را حفظ كند تا در انتها، بهترين گزينه را براي خودش انتخاب كند.
از طرفي مردم تحت ستم هستند كه هر روز، بار زندگي كمر آنان را خم كرده است. این مردم، به هر ترتيب كه توانستهاند، در برابر اجحاف و ستمگري ايستاده و با آن مقابله كرده و مقاومت كردهاند... هر روزه تعداد كثيري از زندانيان، كشتهها و شكنجه شدهها و تجاوز شدهها زير بار فشار و سركوب، قرار دارند. هنوز مشخص نيست مردم تحت ستم، چگونه ميخواهند به آقاياني كه با امريكا زد و بند ميكنند جواب بدهند.
به هر ترتيب، هوشياري مردم در اين زمينه ضروري است. زيرا مردمي كه سالهاست براي آزادي كشته ميدهند و مبارزاتي كه در آن صدها و هزاران نفر به مقابل جوخههاي اعدام رفتند، براي آن نبوده است كه امروز عدهاي بخواهند به نام آزاديخواهي با امريكا مذاكره كنند. اين مذاكرات از جانب هر جريان و هر كس كه باشد، محكوم است و نميتواند كوچكترين جايگاهي در ميان مردم ما داشته باشد.
آنها كه در پي به دست آوردن دل آن ارباب بزرگ هستند، بدانند كه اگر هزاران دل را هم به درد آورند باز هم نميتوانند دل آن ارباب را به دست آورند. آن ارباب تسليم محض ميخواهد و نشان داده است كه با نوكرانش چگونه برخورد ميكند و چگونه در يوزگانش را به پادويي وگروهبان دومي ارتقا ميدهد. از خون كشتهشدگان راه آزادي خجالت بكشند و به دريوزگي امريكا چشم ندوزند كه ملت ما بيدارند و هوشيار و اين مسايل را نميپذيرند. اين افراد خودشان را از چشم مردم مياندازند. از اين ميان قدرتمداران سابق و لاحق يد طولايي در سازش و مذاكره و بند و بستهاي پشت پرده دارند، آقايان اصلاحطلبان امروز همان كساني هستند كه مذاكرات الجزاير را به پيش بردند و قراردادي را در سال 1359 بستند كه رييسجمهور وقت آن را قرارداد وثوقالدوله ناميد. در آن قرارداد كليه ذخاير ارزي ايران همراه با گروگانهاي سفارت تحويل امريكا شد و در عوض سازش پشت پردهي ايران كنترا بوجود آمد كه نتيجهي آن فروش سلاح مخفي به ايران ومسافرت مك فارلين، مشاور امنيت ريگان رييس جمهور وقت امريكا، به طور مخفيانه به ايران بود و هدايا و كيك وكليد كه به صورت غير رسمي به ايران آورده بود در آن زمان رسوايي زيادي براي سياستمداران وقت به ارمغان آورد. بعيد به نظر نميرسد كه اصلاحطلبان امروز كه اعقاب آن سازش هستند و از حاكميت اخراج شده اند. به دنبال آن چنان مذاكراتي باشند و جناحهاي اصولگراي حاكميت نيز در مذاكرات پنهاني بر سر عراق، افغانستان و يوگسلاوي با امريكا نيز همواره يد طولايي داشته و دارند.
آنچه عجيب مينمايد وارد شدن سازماني همانند مجاهدين خلق در اين ماراتن جذب پشتيباني است. البته با اين حمله اخير كه با رضايت آمريكا صورت گرفت شايد به خود آيند و بدانند كه به اين متجاوزان هيچ اميدي نميتوان بست وتنها اميد مبارزان مردم تحت ستم هستند. اين سازمان كه در تاريخ 40 سالهي خود دو بار قتلعام را تجربه كرده است و هر دو بار با اشاره و رضايت امريكا بوده است، بايد قدري در كارهاي خود بيشتر بيانديشد. بار اول اين سازمان در سالهاي 1350 با مشاركت كامل سازمانهاي اطلاعاتي امريكا وبا ماموريت اجرايي شاه و سلطنتطلبان همراه با مبارزان ديگر قتلعام شدند و بار دوم در دههي شصت به دنبال موافقتنامهي مخفي ايرانكنترا همراه با خيل نيروهاي انقلابي به جوخههاي اعدام و سياهچالها و قتلعامهاي دستهجمعي سپرده شدند؟ گويا آنان اين باراين سازمان را با اهداف خاص به بازي گرفتهاند و در معاملات پشت پرده بر شر آنان بده وبستان ميكنند.
مردم ما كه بيش از صد سال است براي استقلال و آزادي مبارزه ميكنند اين زدوبندهاي پشت پرده را به خوبي ميشناسند و در مبارزات خود هيچ گاه چشم انتظار تعيين سرنوشت خود به دست مذاكرات پشت پرده نميدوزند و با ارادهي محكم و پيگير به دنبال جامعهاي هستند كه سرنوشت خودشان را به دست خود گرفته و آن را تعيين كنند. امروز مبارزات مردم شكافي عميق در ميان قدرتطلبان ايجاد كرده است وهر روز شاهد كشمكشهاي بيشتر در ميان آنان براي انحصار قدرت هستيم. شك نيست كه تعيينكننده نهائي مردم تحت ستم ومبارزاتشان براي آزادي وحقوق از دست رفته آنان است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر