سعید فروغی
دراسفندماه هر سال شاهد تحرکات و التهاب زیادی در بین کارگران و جنبش کارگری و رهبران عملی آنان هستیم. در این مقطع زمانی مساله چگونگی افزایش دستمزد و تعیین حداقل ل دستمزد در دستور کار دولت وکارفرمایان قرار می گیرد تا به بحث و بررسی پیرامون آن میپردازند. در این روند شورایی مرکب از سه نفر از نمایندگان دولت به سرپرستی وزیر کار و دو سه نفر از نمایندگان منتخب کارفرمایان و سه نفر از نمایندگان شوراهای اسلامی کار به نمایندگی به اصطلاح کارگران بر اساس آمارها و ارقامی که بانک مرکزی در رابطه با نرخ تورم و... ارائه می نماید به مساله تعیین حداقل دستمزدها و چگونگی افزایش یا تثبیت دستمزدها پرداخته و آن را اعلام می دارند. نتیجه چنین جلسات و تصمیماتی درعمل هیچ دستاورد و نکته ای برای کارگران جز تشدید فقر و فلاکت و بهره کشی نداشته و علی رغم مخالفت ها و اعتراضات گوناگون کارگران ، جمهوری اسلامی کارخودش را انجام داده و با نهایت قساوت و بدون کمترین توجهی تصمیمات خود را به صورت قانونی ضد کارگری اعمال کرده است.
تا جایی که به کارگران و منافع آنان مربوط می شود، آنها تماما مخالف این نوع تصمیم گیری بوده و معترض به نتایج و تبعات آن بوده و می باشند. (در پایین بیشتر صحبت خواهد شد.)
بسیار آشکار است که مساله دستمزدها و چگونگی تعیین و حداقل ل آن از اهمیت فوق العاده زیادی در بین جنبش کارگری و رهبران آن در ایران و سایر نقاط جهان برخوردار است. زیرا علاوه بر ارتباط مستقیم با سطح معیشت و زندگی توده کارگران بیانگر توازن قوای طبقاتی و...موجود در جامعه نیز می باشد.
در یک نظام سرمایه داری متعارف و معمولی مثلا در یک جامعه ی اروپایی دستمزد بخشی از ارزش نیروی کار است که سرمایه داران با پرداخت آن نیروی کار موجود در کارگران را هر روز بازسازی کرده و دائما با مصرف آن باعث افزایش ثروت و سود خود می شوند. طبقه ی کارگر آنجا دارای حداقل ل از تشکل های سراسری و بالطبع آگاهی صنفی و اقتصادی معینی و همچنین دسترسی به روزنامه ها و آزادی های فردی و اجتماعی است که اجازه ی هجوم وحشیانه همه جانبه به کارگران و پایین آوردن سطح معیشت آسان آنان را نمی دهد.
هر چند در دوران کنونی و با وخیم تر شدن بحران اقتصادی در آن جوامع هم آثار این تهاجم و پس گرفتن دستاوردها وادار نمودن کارگران به عقب نشینی در مورد دستمزد، ساعات کار، بازنشستگی و بیمه بیکاری (در فرانسه و یونان، ایتالیا و حتا کشورهایی مثل سوئد و دانمارک ونروژ) دیده میشود.
اما در ایران نظام اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کنونی دچار یک بحران عمیق وحشتناک می باشد. نظامی که بعد از یک انقلاب مردمی تمامی آثار وعواقب گوناگون آن را نیز با خود دارد. در این اوضاع سالهای مدیدی است که سرمایه داران تلاش دارند با اتخاذ تدابیر و سیاست های گوناگون بار این بحران را بر دوش کارگران و سایر زحمتکشان انداخته و با کسب فوق سود( خواسته اصلی آنها) بتوانند خونی تازه دراین کالبد پوسیده جاری سازند. چرا که منطق پایداری این سیستم بر اساس سودآوری هر چه بیشتر و سریعتر قابل تصور ودوام است.
از طرف دیگر نظام سیاسی حاکم بر ایران سال های سال است که تلاش دارد خود را به عنوان نماینده با لیاقت وکاردان این طبقه در داخل و همچنین به عنوان رژیمی مطلوب و مقبول برای این طبقه در عرصه ی جهانی بنمایاند. در این راه واز همان اولین دقایق بوجود آمدن از هیچ اقدام و عملی خوداری نکرده است. تعداد بسیار زیادی از پیشروان و فعالین و رهروان آگاه طرفدار طبقه کارگر دستگیر و اعدام شده اند. طیف گسترده از نشریات ...توقیف شده اند وتجمع ها و متینگ های مختلف و تشکل های کارگری و بیکاران و ... منحل و درهم کوبیده شده اند تا سرمایهداران با خیال راحت از پراکندگی و ناآگاهی طبقه ی کارگر بیشترین سود را نصیب خود سازند. با بیشرمی و وقاحتی کم نظیر میزان دستمزد را حتا از نصف خط فقر رسمی مورد نظر خود هم پایینتر در نظر گرفتهاند. و این به معنی به رسمیت شناختن یک زندگی و الگوی مصرف درحد زندگی مرتاضان هندی در یک جامعه ی امروزی ومدرن برای مردمان شریف و زحمتکشی است که بیشترین ثروت ها را تولید و دارای عظیم ترین وبیشترین امکانات برای برخورداری از یک زندگی مرفه وانسانی هستند. شرم آورتر آنکه امروز چندین ماه از همین دستمزدها راهم پرداخت نمی کنند.مطالبات و دستمزدهای معوقه یکی از مصیبت های وحشتناکی است که ذهن و جسم کارگران را تباه کرده و نیروی آنان را به تحلیل می برد و مجبورشان می سازد تا از نقطه ای پایین تر از صفر به دفاع از زندگی و شغل و خانواده و سلامت و آینده ی خود و فرزندانشان بپردازند.
تبلیغات زیادی برای تقویت نظام سرمایه داری صورت می گیرد. به عنوان مثال در این گونه تبلیغات اعلام میشود که اگر دستمزدها بالا رود باعث بروز بحران و مشکل بیکاری می شود و بر همین مبنا به کارگران توصیه می شود که بیشترین کار را با شدت بالا و با کمترین دستمزد و توقعات برای پیشرفت و توسعه و آبادانی مملکت داشته باشند. زندگی بخور و نمیر تن داده تا گویا ایران به قله ی عظیم پیشرفت و توسعه برسد. و سپس با خیالی آسوده به سازمان تجارت جهانی ملحق شوند وسیاست های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را پیاده کنند. در این ارتباط سلسله اقدامات گسترده تر و سرکوبگرانه تری را برای فشار مدام به توده های کارگر و محروم در دستور کار قرار داده است.
لایحه حذف یارانه ها یک قطعه بسیار مهم وتعیین کننده از حلقه اقدامات ضد کارگری می باشد که سروصدای بعضی از نمایندگان مجلس را هم در آورده است. حدس و گمان ها این است که بار تورم در سال 89 حداقل ل به 40درصد برسد به زعم بسیار خوشبینانه و غیرواقعی آن) بانک مرکزی هم تورم موجود را 11درصد اعلام کرده است که شورای عالی کار با توجه به این ارقام و با افزایش چندرغازی دستمزدها و حقوق مزدبگیران می خواهد به اقدامات خود رنگ وبوی علمی و واقعی داده و اعلام دارند که دستمزدهابر اساس تورم اضافه شده است. تا بدین سان اثار تخریبی و ویرانگر لایحه هدفمند کردن یارانه ها بر زندگی توده ی کارگران لاپوشانی شود. جالب است که بعضی از دست اندرکاران دولتی می گویند با توجه به لایحه هدفمند کردن یارانه ها اساس افزایش دستمزدها حتا درکمترین حد ممکن هم بی معنی و اشتباه است.
سرمایه داران ایران خواب بسیار وحشتناکی برای مردم دیده اند. از جمله لایحه ای تحت لوای حمایت از زنان و احترام و حفظ کرامت آنان به مجلس ارائه شده که شب کاری را برای زنان بجز پرستاران ممنوع و از ساعات کاری آنان بکاهد. !! هر چند لغو شب کاری برای کلیه کارگران مگر در کارهای اجتناب ناپذیر و ضروری جامعه ) و همچنین کاهش ساعات کار از جمله خواست های به حق کارگران و کلیه نیروهای رادیکال ایران وجهان در طول تاریخ سرمایه داری می باشد اما این طرح ریاکارانه و در عین حال عجیب و غریب می خواهد با خانه نشین کردن کامل زنان برای به اصطلاح حمایت از جایگاه خانواده و زنان و مادران، آنان را به کنج خانه و آشپزخانه ها تبعید نماید. آخر کدام کارفرما و سرمایه داری حاضر است به زنان برای کار برابر حقوق برابر بدهد چه برسد به اینکه با ساعات کار کمتر ومرخصی ایام بارداری و ....
هدف از این طرح کاملا روشن است. دولت و کارفرمایان تصمیم گرفته اند همین تعداد اندک فرصت شغلی و استقلال اقتصادی و کسب درآمد زنان را محدود و نابود سازد. این داستانی تکراری وغم انگیز و صدالبته فشار مضاعف و مستقیمی است بر گرده ی کارگران.
به سیر طی شده در سهمیه بندی بنزین خوب نگاه کنید تبلیغات عوام فریبانه ووعده و وعیدهای ارائه شده آن مقطع را به یاد بیاورید. همه چیز دروغ از آب در آمد واز صرفه جویی بنزین حتا یک اقدام ساده هم صورت نگرفت. همه چیز منتفی شده است و احتمالا سال جاری با نرخ آزاد فشار مستقیم بر زندگی توده های مردم جای هیچ گفت وگویی باقی نمی ماند. در صورت تمکین زنان و کارگران عینا با سرعت بالا همین مساله درمورد زنان هم اجرا خواهد شد.
مورد دیگری که آینه تمام نمای حمله سرمایه داری و دولت حامی آن می باشد لایحه نظام هماهنگ پرداختها است. وقرار است حتا در صنایع نفت و گاز نیز اجرا شود. و این به معنی کاهش آشکار دستمزدهای کارگران و کارکنان صنایع نفت، بخصوص کارگران قدیمی و رسمی است، نه افزایش دستمزد سایر بخش های کارگری.
این گونه طرح ها حتا با مخالفت هایی از جانب کسانی روبرو می شود که مایلند منافع کل سیستم را نمایندگی کنند. اینان توصیه می کنند بهتر است این گونه موارد به تعویق بیافتد چرا که بازی کردن با دم شیر است. و موجب گسترش موجی از اعتراضات و ناآرامی ها در صنایع حساسی مانند نفت و گاز و... می شود.
اگر قرار است ایران به سرعت به عرصه تجارت جهانی وارد شود باید راه آن را هموار کرد و این اقدامی است در دستور کار . ما می دانیم که در ایران به تعداد کمتر از انگشتان دو دست هم کالای قابل رقابت با صنایع و تولیدات مشابه خارجی نداریم. اساسا نه در کیفیت ونه در بازاریابی و بسته بندی و تبلیغات و نه باهیج مارک وبرندی تولیدات در نظام سرمایه داری ایران دارای آن وجه از مطلوبیت و جذابیت برای سایر مصرف کنندگان در عرصه جهانی وجود ندارد. ( از چند قلم کالا مثل فرش و پسته و زغفران و خاویار و ... ( که هر کدامشان هم در این سال های اخیر داستان های خاص خود را دارندو با رقبای بسیار جدی در جهان روبرو هستند) بگذریم.
از طرف دیگر پروسه ی تولید در ایران دچار مشکلات بغرنج و فرسایشی و درعین حل ویرانگری همچون سوءمدیریت وناکارآمدی عقب ماندگی و بی برنامگی . کمبود نقدینگی وبهره بالا و ده ها معضل ریز و درشت می باشد. تمام اینها را با مشکلاتی که در عرصه ی سیاست جهانی و انزوای این رژیم ترکیب کنیم مشاهده می شود که باشگاه سرمایه داران جهانی متشکل از کارتل ها و تراست ها و بانکها و دول و کمپانی های چندملیتی و سایر سازمان ها و نهادها و... ،علی رغم خوش خدمتی ها این وضعیت را به عنوان شرایطی مطلوب نمی دانند و نپذیرفته اند اما در سطوح گوناگون با سرمایه داران داخلی همکاری کرده و از آنان حمایت می کنند. و تمام سعی طرفداران سرمایه داری در داخل هم فراهم نمودن یک نیروی کار بسیار ارزان و خاموش و با به رخ کشیدن بعضی از واقعیت های موجود در جامعه وکشور است.(مثل نیروی آماده به کار جوان وبیکار فراوان + نیروی انسانی تحصیل کرده و متخصص موجود+ وجود جغرافیای مناسب با تنوع آب وهوایی خوب و انرژی و همچنین راه های مواصلاتی و ارتباطی نسبتا گسترده وجمعیت نسبتا زیاد وبازار مصرف مناسب داخلی و...) از طرف دیگر در سبز به سرمایه داران جهانی نشان می دهند و آنان را تشویق به سرمایه گذاری و فعالیت اقتصادی وسیع می کنند.هر چندکه به دلایل سیاسی و سرمایه داران جهانی میل و رغبتی چشمگیر از خود نشان نمی دهند. ( در برخی از آمارها نرخ سرمایه گذاری در حد صفر دانسته شده و پیش بینی می شود که رشد اقتصادی منفی هم گردد) بدین خاطر بحران اقتصادی ایران نه تنها فروکش نکرده است بلکه به طرف فروپاشی و ورشکستگی سیستم اقتصادی درحال حرکت است.اخیرا نیز تصمیم به فروش ارواق قرضه توسط یورو( مبلغی معادل 11 میلیارد یورو) و با بهره ای حدود 8 درصد برای سه سال( سه برابر میانگین نرخ جهانی) در همین راستا است.
توجه به موارد بیان شده هیچ راهی بجز افزایش فشار وتحمیل شدیدترین فقر وفلاکت توده های عظیم کارگران و زحمتکشان باقی نمی ماند. سرمایه داران و حامیان آنان دست در دست هم طی طریق می نمایند اگر خوب دقت شود وخیلی ساده هزینه تولید کالا را در نظر بگیریم متوجه می شویم که هزینه هایی مثل استفاده از تکنولوژی و فن آوری روز به دلیل قیمت های بالای آن برای تولید انبوه تر و با صرفه تر و همچنین مواد اولیه وخام که انحصار آن در دست رقبا و همپالگی های خودشان است، دستمزدهای بالای مدیران و کار به دستان و ریخت و پاش ها وحیف و میل و اصراف کاری افراطی آنان و فساد مالی گسترده و آشکار مومجود درجامعه و بوروکراسی عقب مانده و ناکارآمد وهمچنین بهره های بالا ی بانکی هیچ کدام قابل تقلیل وکاهش چشمگیر نیستند. پس چنانکه گفته شد راهی جز کاستن رسمی از دستمزدها و حقوق و همچنین افزایش شدت و ساعات کار زحمتکشان به مخیله سرمایه داران و دولت خطور نمی کند.
اگر حتا چند درصدی هم به دستمزدها اضافه شود باتورم خیلی فوری توسط صاحبان فروشگاه ها و خانه ها و سایر اقشار سرمایه داران از کف کارگران ربوده خواهد شد. این امر در این نظام بحران زده هر روز مشاهده و اجرا شده است و می شود. بدین سان فلاکت بارترین شیوه های امکان پذیردر راه کسب سود و فوق سود هموار می گردد.
اما این سرنوشت شوم و وحشتناک و فقر خانمان سوز را می توان نپذیرفت. برای این کار لازم است که فعالین و رهبران و پیشروان عرصه کارگری با تهییج و تبلیغ و ترویج گسترده وارد میدان شوند و در همه جا اعلام کنند که :
اساس سه جانبه گرایی و فرمول های شورای عالی کار برای تعیین دستمزدها اقدامی غیر قابل قبول و تماما ضد کارگری است زیرا نمایندگان کارفرمایان و دولت در این شورای فرمایشی 6 نفر هستند که اتوماتیک وار تمام تصمیات آنان اجرا خواهد شد.وجالب این که نمایندگان کارگران در این شورا هم دست کمی از نمایندگان مستقیم دولت و کارفرما ندارند. بلکه در مواردی حتا نوکرمنشی و وابستگی شان به سرمایه داران آنچنان زیاد است که جای هیچ بحث و حرف و حدیثی باقی نمی گذارد. پس این مبادله دوطرف دارد که بایدبه مذاکره برای تعیین دستمزد بپردازند. یک طرف کارگران به عنوان فروشنده نیروی کار باید بدانند واعلام کنند که در هیچ نقطه ای از جهان این خریدار نیست که بهای کالا را تعیین می کند بلکه فروشنده است که با توجه به جمیع جهات و مصالح و نیازها و توان خود قیمت آن را تعیین می کند. برای این کار باید نمایندگان واقعی کارگران از دل بحث ها در جمع های کارگری در محل کار و ... و تشکل ها مستقیما انتخاب شوند. صد البته این کار فقط در دراز مدت و با زحمت و تلاش فراون وبا اتکا به نیروی آگاهی و اتحاد تشکیلات امکان پذیر است. برای این منظور باید با استفاده از ابزارهای گوناگون تبلیغاتی این امر به خواست پایه ای برای آنان تبدیل شود و بطور مرتب این پروسه ی دموکراتیک و آگاه کننده مزایا و اهمیت مداخله دائمی وهمیشگی کارگران برای تعیین سرنوشت و زندگی خود را توضیح داده و در قطعنامه های خود هم مستقلا بیان شود.
کارگران نباید قبول کنند دولت جایگاه ماورا طبقاتی و یا به اصطلاح بی طرف دارد. قبلا هم گفته شد که دولت بزرگترین کارفرما و سرمایه دار ایران است و به همین دلیل برای منافع خودش هم که باشد همیشه ضدکارگری ترین سیاست های مصوب را پیاده کرده است. بنابراین خیلی صاف و ساده دولت وکارفرمایان در یک جبهه قرار دارند. درک این مطلب برای تقویت جبهه کار و مبارزات ومذاکرات آتی که باید تحمیل شود دارای بیشترین اهمیت ممکنه است.
در شرایط حساس کنونی و درغیاب تشکل ها و نمایندگان واقعی کارگران راه حل کوتاه مدت(توجه داشته باشید کوتاه مدت نه فوری) می تواند این باشد که چهره های امتحان پس داده و مدافع جدی کارگران که در سطح بین المللی هم به عنوان نماینده و مدافعان کارگری شناخته شده اند به جلو رانده شده و کارگران به دفاع تمام عیار از آنان بپردازند. چهره هایی همانند منصور اسالو، ابراهیم مددی ، علی نجاتی و محمود صالحی و... (اینکه بعضی از آنها در زندان هستند هیچ تغییری در اصل موضوع نمی دهد) می توان و باید با تبلیغ و مطرح کردن وسیع آنان این امر را به پیش برد و زمان خاص خودش و با آمادگی و رضایت از مذاکرات آنان با طرف مقابل حمایت کرد. مذاکراتی که البته نباید در اتاق های در بسته و به صورتی مخفی بلکه بر عکس کاملا شفاف و روشن و با انتشار جزئیات و محتوای کامل مذاکرات توده کارگران در جریان وقایع و امور قرار گیرند. تا با کنترل و نظارت دائمی بر نمایندگان خود آنها راهدایت و به طور جدی از منافع طبقاتی خود هوشیارانه حفاظت کنند.
روشنفکران رادیکال و فعالین کارگری هم می توانندعلاوه بر ادامه فعالیت ها و کارهای روتین خود در این زمینه هم با تحقیقات وبررسی ابعاد و وجوه گوناگون قضایا وارائه آمارهای مختلف وتحلیل های مناسب آنان را یاری دهند. نکته مهم این است که تمام تشکل ها و فعالین کارگری متحدانه روی این مساله کار و تلاش کنند تا این افراد شناخته شده را نه فقط در شرکت واحد و نیشکر هفت تپه و امثلهم بلکه در سراسر ایران از ذوب آهن اصفهان گرفته تا تبریز و مشهد و رشت وقزوین و اراک و ایران خودرو و... به عنوان نمایندگان موقت کارگران مورد حمایت همه جانبه خود قرار دهند. مطمئنا این اقدام متحدانه دستاوردهای معین وملموس برای اتحاد و مبارزه و زندگی کارگران خواهد داشت.
مساله افزایش دستمزد و مبارزه برای این مطالبه امری درازمدت و بسیار پیچیده است که نظام سرمایه داری در تمام دنیا با حساسیت فراوان به آن برخورد می کند. در این رابطه آنان نه به راحتی عقب نشینی می کنند و نه به راحتی تسلیم می گردند. به این دلیل می بایداین مبارزه با تمام قوا و گام به گام به پیش برده شود و دستاوردهای آن تثبیت شود تا به راحتی برگشت پذیر نباشد. در این مورد لازم است از هر راهی که می توان به جمع آوری نیرو پرداخت و به این مدل تعیین دستمزد و افزایش آن اعتراض شود. حتا تهیه طومار در شروع، علیرغم اینکه در گذشته طومارهای زیادی در واحدهای تولیدی تهیه شده و هیچ وقعی به آن نهاده نشده است، می توان برای تقویت روحیه وکار دسته جمعی و تهییج انگیزه های مبارزاتی برای یک زندگی بهتر از این ابزار استفاده مجدد و نوینی داشت. مثلا با اقدامی مشابه کمپین یک میلیون امضا زنان( البته با دیدگاه ها و نگرهای غیرمذهبی ) تمام فعالین و رهبران کارگری می باید صرف نظر از اختلاف نظری (که در موارد مختلف داشته باشند وبسیار طبیعی و فاقد اشکال است ) باید اعلام کنند که میزان دستمزد به هیچ وجه نبایداز خط فقر تعیین شده توسط منابع مستقل کمتر باشد . علی رغم اینکه راه های مختلفی برای تعیین دستمزد (مثلا میزان مصرف کالری موردنیاز خانواده 4 یا 5 نفره ویا با بررسی طیفی از سبد کالاهای مصرف وسایر نیازها) پیشنهاد می شود باید یک زندگی انسانی و مرفه را با استانداردهای روز مد نظر قرار دهد.
اما می دانیم مبارزه برای افزایش دستمزدها و ارتقای سطح زندگی کارگران در خلا صورت نمی گیرد. بخصوص در شرایط بحران گسترده ی فزونی یابنده اقتصادی باید بامبارزه برای حق تشکل و آزادی بیان و حق اعتصاب ، مبارزه برای حقوق زنان و ممنوعیت کار کودکان با مبارزه با اخراج و بیکاری سازی و دفاع از کارگران مهاجر و مبارزه برای آزادی زندانیان سیاسی و فعالین کارگری توام وهماهنگ گردد. (و این از جنبه ی دیگر تایید و پافشاری بر قطعنامه ی اول ماه مه می باشد) باید تهاجم گسترده سرمایه داران را با تعرض و مبارزه متحدانه کارگری پاسخ داد. و با صدای بلند اعلام داشت: زندگی مرفه و انسانی حق مسلم ماست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر