چهارمین قطع نامه تحریم علیه ایران در شورای امنیت سازمان ملل تصویب شد. در این قطع نامه فروش سلاح های سنگین و قطعات موشکی به ایران ممنوع شده و حق بازرسی محموله های مشکوک ایران به جامعه ی بین المللی داده شده و هم چنین شرکت ها و افراد ممنوع المعامله افزایش یافته است. فروش تجهیزات اتمی وموشکی هم مجددا مورد تحریم قرار گرفته است.
آقای احمدی نژاد گفته است که ”این قطع نامه کاغذ پاره است و هیچ تاثیری ندارد“. من به دلایل زیر با این حرف موافقم که این قطع نامه ها تاثیر چندانی بر دولت ایران ندارد، اما به خوبی می دانم که تاثیرات جدی بر مردم و بخصوص حقوق بگیران و زحمتکشان دارد.
درمورد تحریم تجهیزات نظامی واتمی حتا یک فردعادی هم می داند که هیچ گاه در این سال ها این تجهیزات به صورت رسمی خریداری نشده و همواره از بازار سیاه تهیه شده است. هر گونه تحریم در این زمینه فقط قیمت ها را بالا می برد. زیرا دیگر ثابت شده است که نظام سرمایه داری نمی تواند یا نمی خواهد جلو قاچاق کالاها آن از نوع گران قیمتش را بگیرد. تجهیزات گران قیمتی که گاه یک قطعه کوچک آن به میلیون ها دلار میرسد. قاچاق تکنولوژی یکی از پرسود ترین تجارت هاست که که حتا از قاچاق موادمخدر هم می تواند پرسودتر باشد. دولت ها و شرکت ها برای خرید آن حاضرند هزینه های گزافی را بپردازند.
تحریم شرکت ها و افراد هم بیشتر به شوخی شبیه است. زیرا جایگزینی افراد جدید وشرکت های جدید به جای تحریم شدگان کمتر از چند ساعت وقت لازم دارد. آن هم در بازار قاچاق و در جایی که سال هاست بازار کالای قاچاق را می شناسد و با آن خو گرفته است.
تنها می ماند بازرسی کشتی ها که هراز چندگاهی صورت می گیرد. درگذشته چندین مورد نیز کشف شده است که آن هم تاثیر چندانی ندارد. زیرا همگان می دانند که کشفیات همواره کمتر از یک سوم واقعیت است و اگر بازرسی ها موفق بود، تا به حال باید بازار سیاه جهانی برچیده شده بود.
اما این تشدید تحریم تنها یک کار انجام می دهد و آن هم افزایش سود قاچاقچیان این کالاها و گران تر شدن دسترسی به کالاهاست که این مساله هزینه های دولت را افزایش داده ودر نتیجه فشار آن بر دوش مردم زحمتکش قرار خواهد گرفت؛ زیرا با بالا رفتن هزینه های دولتی برای تهیه ی کالاهای تسلیحاتی بودجه خرید کالاهای اساسی و مواد غذایی و بودجه عمرانی و بودجه جاری کاهش می یابد. کاری که در 4 سال گذشته صورت گرفته و تورمی بیش از 50درصد را به مردم تحمیل کرده است.
آیا این مسایل را آن مغزهای متفکر و متخصص شورای امنیت نمی دانند؟ اگر که ندانند وای به حال همه ی ملت ها و مردم کشورهای مختلف. اگر بدانند پس چرا این گونه عمل می کنند؟
واقعیت این است که نظام سرمایه داری در یک بن بست مشخصی در رابطه با حکومت هایی همانند ایران قرار دارد. فرار از این بن بست به راحتی نمی تواند صورت گیرد. این بن بست میان سودطلبی سرمایه داری از یک طرف و حرص و طمع دسترسی به سود هر چه بیشتر در میان فروشندگان سلاح و تکنولوژی از یک طرف و وحشت این نظام در از دست دادن کنترل خود بر جهان است.
در نتیجه این تلاش دوگانه، رسیدن به تعادل ساده برای آن به صورت امری غیرممکن در آمده است. درگذشته در مورد رژیم هایی مانند افریقای جنوبی سفید پوستان و صدام در عراق نیز همین چالش ها وجود داشت. و امروزه دولت هایی مانند ایران، اسرائیل و ... بن بست های این نظام هستند.(در مورد اسرائیل مسایل هسته ای اصلا مطرح نمی شود ولی علیه ایران 5 قطعنامه صادر می شود) علاوه بر آن کشورهایی مانند چین وعربستان که با هیچ کدام از معیارهای جهان به اصطلاح آزاد هم خوانی ندارند و ناقض حقوق بشر هستند اما بزرگترین شرکای اقتصادی نظام سرمایه داری هستند.
واقعیت این آست که سرمایه داری با بحران عظیمی که با آن روبروست حاضر نیست سودهای خود را فدای بقای درازمدت خود کند و بقای دراز مدت او نمی تواند به غیر از زیر پا گذاردن سود آنی اش تامین شود. این بن بست ادامه خواهد یافت تا مردم تحت ستم در کشورهای مختلف تکلیف خود را با آن و با حاکمیت های ارتجاعی یکسره کنند.
در این میان نیروهای واپس گرا در ایران از این بن بست سرمایه داری استفاده کرده و باتوجه به ناتوانی این نظام در تنظیم امور خود به سرکوبی هر چه بیشتر مخالفان پرداخته و قطعنامه ها و تحریم را چماقی برای سرکوبی هر ندای آزادی خواهی قرار می دهند که در واقع خواست نظام سرمایه داری هم هست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر