دوشنبه، خرداد ۱۷

سال طوفان ­های مشت

بار دیگر سال نو آمد پر از بحران ِ کار
سال ”نان لاغر“ و ”کار مضاعف“ سال هار

سال اخراج هزاران کارگر از کارگاه
سال تبلیغ خصوصی کردن باد بهار

سال وارد کردن صد گونه میوه از فرنگ
سال خارج کردن صد مزرعه از حال کار

سال تعطیلی صدها کارخانه در وطن
واگذاری های ارزانش به ده تا مایه دار

سال بعد از سال سبز جنبش آزادگان
سال سرخ خون به میدان اوین، سال هوار

سال باران جنون در پشت بند، نه
سال بحرانی برای ره روان ِ سر به دار

سال حرف از زلزله با انفجار هسته ای
سال ترس از لرزه های شهر بعد از انفجار

سال شوخی های بی پروای با مغز اتم
سال کوچاندن ز تهران، سال کوچیدن، فرار

سال شوک درمانی ”عادل­ ترین“ مرد جهان!
سال رزمایش درون بحر عمان و بحار

سال بازرگانی و بازار و بورس و بانک ها
سال سرداران چاق و چله ی اهل قمار

سال سربازان گمنامی که تاجر گشته اند
”مهرورزان“ ِ!“عدالت کیش“! و کیهان را مدار

سال اوج خودفروشی در سنین کودکی
اعتیاد و قتل و فقر و دزدی نان، بی شمار

سال تبلیغات پی درپی برای ازدواج
سال سرشار از طلاق و کودکان زار کار

سال خشم بی صدای دم به دم افزون شده
سال طوفان های مشت ”آذری“،“دروازه غار“

سال سازش­ های رنگی با ستم­کاران دون
سال استقلال رزم خلق با سرمایه دار

علی ز./ بهار 89

۱ نظر:

حجری گفت...

با سلام
شعر قالبی زیبا گشته برای گزارش سالانه از جامعه و جهان.
دست شاعر درد نکند که با تیزبینی همه مسائل را به نقد کشیده است
این شعر خود بر شعور اجتماعی ژرف شاعر دلالت دارد.
به امید خواندن اشعار ژرفتر از این شاعر کمیاب و نادر.

مصرعی ظاهرا معیوب است:
سال باران جنون در پشت بند نه

چیزی در این مصرع باید عوض شود.