در ماه های اخیر، دخالت ارگانها و نهادها در زندگی خصوصی گروه های مختلف مردم، ابعاد وحشتناکی در جهت گسترش، تقویت و تثبیت فضای رعب و وحشت و بی حقوقی پیدا کرده است. دهها سال است که آزادی های فردی و خصوصی لگدمال شده است. این اعمال فشارها و دخالت ها، نه تنها حوزههای اندیشه و تفکر و فرهنگ و هنر و تحقیق را هدف گرفته، بلکه تمام مناسبات خصوصی انسانها نیز از این امر، بینصیب نمانده اند. مناسبات سیاسی و اجتماعی هم که اظهرمن الشمس است و احتیاج به گفتن ندارد.
صاحبان قدرت، برای خود موقعیت و حقوقی در نظر گرفته اند که به آنها اجازه میدهد در تمام امور شخصی، منجمله خوردن، پوشیدن لباس و آرایش و وضعیت ظاهر و ازدواج و بچهدار شدن و... امر و نهی کرده و به بیتوجهان و مخالفان، با بیرحمی باورنکردنی برخود کنند. به عنوان مثال به موارد زیر نگاه کنید:
- رییس پلیس فرودگاههای کشور درگزارشی اعلام کرد: در 82 روز نخست سال، 33000 مسافر بد پوشش با تذکر این نهاد، ناچار به تعویض لباس خود در فرودگاه ها برای ادامهی سفر شدهاند. به 87714 نفر تذکر داده شده و به 3506 نفر بعد از اخذ تعهد کتبی، اجازه ادامه سفر داده شده است. 112 زن و 210 مرد هم دستگیر و به محاکم قضایی معرفی شدهاند. (شرق 25 خرداد 89)
- رییس دبیرخانه هیات مرکزی گزینش دانشجو گفت: دانشجویان ادیان ساختگی و اقلیت های غیررسمی، حق تحصیل در دانشگاهها را ندارند و برای تایید صلاحیت، باید به هیات مراجعه کنند.(شرق 22خرداد 89)
-6 مدل پیشنهادی طرح آرایش مردان، به تمام آرایشگاه ها و... ابلاغ شد.
- تلاش برای اخراج علی کریمی، بازیکن تیم ملی فوتبال و باشگاه استیل آذین، به دلیل روزه خواری توسط آجرلو (مدیر باشگاه که خود را پاسدار انقلاب نامید)
- اجرای 99 ضربه شلاق و حکم به سنگسار برای خانم سکینه آشتیانی به د لیل روابط خارج از چارچوب ازدواج
- اجباری کردن چادر برای دختران دانش آموز شهرستان کازرون
- طرح حجاب و عفاف که بسیار آشکارا همگان را مورد لطف و مرحمت خود قرار داده است.
با این که این فشارها و بخشنامه ها و... در هر کابینه و با هر مسئولی تداوم پیدا کرده و تشدید شده است، وزرات کشور و ارشاد و علوم و آموزش و پرورش و نیز نیروهای نظامی و انتظامی و امنیتی و نهادهای مذهبی هم، که بیشترین سهم را در این امور دارند، متهم به کم کاری ، سهل انگاری و فساد درونی و... میشوند و مرتبا از طرف مسئولین بعدی، مورد تکفیر قرار گرفته و طرد میشوند.
مدعیان سلامت اخلاقی، اسوههای فضیلت و هدایت و ارشاد انسان ها، چون به خلوت میروند آن کار دیگر میکنند. و البته بعضی مواقع در جاهایی هم گیر میافتند و به اصطلاح لو میروند، اما از رو نمیروند. رقبا و ... از شیوه های ضد انسانی خود آنها استفاده کرده و مدارک تخصصی جعلی و دروغ و فساد و ... آنها را افشا و گاها فیلم و عکس مربوطه را هم پخش میکنند. علی رغم این موضوع، نه تنها از اعمال ضد انسانی خود(پروندهسازی و دخالت گسترده در زندگی خصوصی افراد) دست نمیکشند، بلکه این سیاست ضد مردمی، هر روزه و دائما ابعاد و کیفیت و کمیت جدید به خود میگیرد.
متاسفانه مشاهده میشود در میان بخشی از تودههای مردم، در اثر تبلیغات و تکرار بی شرمانه و عدم آموزش و فرهنگسازی، دخالت در زندگی خصوصی مردم، قبح و زشتی خود را از دست داده تا جایی که خصوصیترین امور زندگی دیگران را برای هم بلوتوث می کنند!
با مراجعه به صفحه حوادث روزنامه ها، می بینیم که تجاوز به زنان و کودکان، با استفاده از تهدید به پخش فیلمهای مربوطه، چه ابعاد وحشتناکی پیدا کرده است.
جار و جنجالی را که مربوط به یکی از زنان هنرپیشه تلویزیون بر پا شد به یاد میآورید؟
روزنامه کیهان در یک رویه کاملا مرسوم و شناخته شده و مسبوق به سابقه علیه دگراندیشان، بعد از مصاحبههای شجریان با تلویزیون بی بی سی نوشت:
”شجریان دیگر به یک خواننده دورهگرد تبدیل شده و زندگی خصوصی ایشان دارای نکات بسیار جالبی است که دانستن آن برای مردم بسیار جالب خواهد بود“ (نقل به مضمون)
تمامی موارد بیان شده در فوق و سابقه بیش از سه دهه آن در ایران، نشان می دهد که دخالت در زندگی خصوصی مردم و نبودن آزادیهای فردی، حلقههایی از یک زنجیر تمام عیار اختناق هستند که برای به بند کشیدن و استثمار هرچه بیشتر طراحی شده و دائما در حال گسترش هستند تا کوچکترین روزنه ها و در نتیجه امید برای تغییر وضع موجود، نابود شود.
این گونه زندگی خصوصی افراد را کنترل کردن، به خاطر جنون فردی، بدجنسی، حماقت و یا انحصارطلبی و امثالهم نیست. نابودی آزادیهای اجتماعی و سیاسی و فقر و بدبختی مردم، با محو آزادی های فردی ارتباط تنگاتنگی دارد.
در سه دهه گذشته، علی رغم مقاومت جانانه مردم برای دفاع از حقوق و زندگی خصوصی خود، به خوبی اثبات شده است که عقبنشینی و... تا چه حد میتواند به نتایج مصیبتباری ختم شود. تودههای مردم به خصوص زنان، که آماج بیشترین تهاجم و مورد نقد و ظلمهای بی شماری بوده اند، این رابطه تنگاتنگ را خیلی خوب درک و حس میکنند. از لباس شروع شد و تا به وضعیت امروز تکامل پیدا کرد.
بنابراین از هیچ کوشش و تلاشی نباید دریغ کرد. این زمینه مناسبی است که فعالان عرصه های گوناگون، از نویسندگان، هنرمندان، روشنفکران و زنان گرفته تا نیروهای رادیکال و چپ، دست در دست هم، تلاش کنند این مقاومت و اعتراض فردی، به مبارزه سازمان یافته و سراسری تبدیل شود.
فعالان کارگری هم می توانند با درک ضرورت ها و اولویتهای این مبارزه و نقش راه گشا و تسهیلکننده آن در باز کردن تضادهای جامعه در این شرایط، حین ایجاد تشکلهای توده ای و طبقاتی کارگران، اهمیت این مبارزه را در هر گام به کارگران گوشزد کنند و خواستار فعالیت و اقدامات مستقیم و اعتراضی آنان، به هر شکل و صورت ممکن باشند تا بستری مناسب برای سراسری شدن و سازمانیافتگی شان فراهم گردد.
طبقه کارگر به آزادی، غرور، احترام و حقوق انسانی، کمتر از نان شب محتاج نیست. پیشروان کارگری نباید به خاطر پراکندگی، فقر و بیکاری (که صد البته از معضلات اساسی و انکار ناپذیر طبقه کارگر هستند) این مبارزه و تلاش را دست کم گرفته و یا آن را به آیندهای نامعلوم موکول نمایند.
نمیتوان و نباید به بهانه (بسیار غلط) اینکه این حقوق و آزادیهای فردی، بورژوایی بوده و یا به مسایل و گرفتاریهای معیشتی و ... کارگری ربطی ندارند، از زیر بار آن شانه خالی کرد.
همان طور که در بالا گفته شد، ارتباط مستقیمی بین از کف دادن آزادیهای فردی و حقوق انسانی و تشدید محدودیت های اجتماعی و جلوگیری از تشکل یابی کارگران و زحمت کشان (و مخصوصا زنان) وجود دارد.
طبقه کارگری که میخواهد با آزاد کردن خود، آزادی همگان را میسر کند؛ طبقه کارگری که قرار است پرچم خواستهای دموکراتیک را برافرازد و عموم مردم را به زیر آن فرا بخواند؛ باید بخواهد و بداند و بتواند در همین شرایط موجود، در دفاع از آزادیهای فردی و حقوق لگدمال شده خود و سایرین، گسترده ترین مبارزه را سازمان دهد و خود، پیشگام عملی این مبارزه باشد.
پس باید در همه جا و با صراحت و شجاعت، خواستار جدی عدم مداخله کلیه نیروهای گوناگون دولتی، در تمام زمینههای زندگی خصوصی انسانها باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر