پنجشنبه، آبان ۱۳

فتنه اقتصادی یا جنبش نوین توده ها

در روز جمعه 9 مهر سردار احمدی مقدم در مراسم نماز جمعه به مناسبت هفته نیروی انتظامی در رابطه با احتمال وقوع فتنه اقتصادی هشدار داد و گفت:

”کسانی می خواهند با تکیه بر فشارهای اقتصادی دشمن، حلقه مکمل آن در کشور باشند باید بدانند با آنها برخورد خواهد شد...گرچه بقایای فتنه سیاسی سال گذشته ادامه دارد ولی فتنه امروز شکل دیگری همچون فتنه اقتصادی است که ممکن است عده ای قصد داشته باشند هر روز جایی را به اعتصاب و تعطیلی بکشانند، اما نیروی انتظامی بر هر کانون شکل دهی این فتنه ها، اشراف کامل دارد... می خواهند تحت فشارهای اقتصادی شرایط کشور را به نقطه ای بشکانند که آشوب، اغتشاش و ناآرامی و نا فرمانی مدنی را به دنبال داشته باشد... نیروی انتظامی در کنار دولت برای اجرای طرح های تحول اقتصادی خواهد بود.“ (شرق صفحه 10 ، ده مهر 89)

ما می دانیم که فرمانده نیروی انتظامی، از بلند پایگان امنیتی و نظامی ایران است و بالطبع دسترسی کامل و آسانی به بولتن های خبری محرمانه، آمارهای دقیق و حساس گزارشات گوناگون از اطراف و اکناف کشور دارد و به عنوان عضوی از مجموعه شورای امنیت ملی، آگاه و مسلط به تحلیل های مختلف و متناسب با شرایط می باشد. به همین دلیل احتمال می دهد که موجی جدید از اعتراضات و... در راه است.

بررسی تک تک جملات و کلمات فوق، چندان ضروری نیست، اما نگاهی به جوهره اصلی آن، سوالات جدی را مطرح می کند. برنامه تحول اقتصادی که قرار است عدالت را در همه جا حاکم کند و یا به قول احمدی نژاد با ”اجرای هدفمند کردن یارانه ها، فقیری باقی نمی ماند و با اجرای این قانون، زندگی مردم از همان روز اول بهبود خواهد یافت“ (روزنامه آرمان 14 مرداد 89). پس آشوب واغتشاش واعتصاب برای چی؟ آنچه مسلم است این است که اعتصاب کنندگان عرصه های مختلف، کارفرمایان، صاحبان صنایع، تجار و ثروتمندان و مدیران بالای حکومتی و اداری و نظامی و خلاصه مرفهین جامعه نیستند. یک دلیل ساده این است که این گونه اقدامات از شیوه های اعتراضی مرسوم آنان نیست. اگر هم باشد موقتی و آنقدر با تعداد کم و در حد پایین می باشد که به قول معروف خیلی زود آنها را با بساط شان جمع می کنند. به همین خاطر نیازی به هشدار و تذکر و... نیست. پس مقصود خیل عظیم توده های محروم است که در زیر چرخ دنده های نظام سرمایه داری در حال له شدن هستند.

واقعیت این است که سیستم اقتصادی ایران سیستمی بحران زده، گرفتار و ناکارآمد و در حال ورشکستگی است. این بحران در سی و چند سال گذشته، هیچ گاه کاهش نداشته، بلکه بر عکس هر روز دامنه و ابعاد جدیدی یافته است و از حیطه اقتصادی به عرصه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و ایدئولوژیک هم تعمیم یافته است که سقوط رژیم پهلوی، یکی از اولین آثار آن بود.

مشاوران اقتصادی سرمایه داری، به خصوص در بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و اتحادیه اقتصادی اروپا، طرح هایی را برای برون رفت از این وضعیت توصیه کرده اند، از جمله بانک جهانی طرحی 7 ماده ای را برای اصلاح این سیستم ارائه کرده است که حذف یارانه ها، خصوصی سازی و... از بندهای معروف آن هستند. بعد از جنگ، در دولت رفسنجانی با برنامه تعدیل اقتصادی مولفه ها و عناصری برای اجرای این برنامه شروع شد، اما به دلیل فقر و خانه خرابی وحشتناک پس از جنگ، آماده نبودن زیر ساخت های مورد نظر و رقابت های درون حکومتی و اعتراضات مردمی و... با سرعت کمتری دنبال شد و تا دولت خاتمی نیز به همین سان تداوم یافت.

با قبول نظرات این موسسات شناخته شده بین المللی و قول همکاری گسترده، دولت سازندگی توانست میلیاردها دلار وام گرفته و علاوه بر به چرخش در آوردن نسبی موتور اقتصادی و با در نظر داشتن سهمی مناسب برای ارگان های نظامی و امنیتی برای ورود به عرصه های مختلف و فعالیت اقتصادی، تا حدودی از دامنه و عمق بحران بکاهد، اما بیماری و مشکلات این نظام سرمایه داری، عمیق تر و جدی تر از آن بود که این اقدامات کارساز واقع شود. با توجه به رانت خواری ها و مسایل و مشکلات مدیریتی و سیاسی و ...، حال این بیمار مفلوک، بدتر هم شد.

اصلی ترین راه حل سرمایه داری برای خروج از بحران، افزایش بهره کشی و تشدید استثمار است که نتیجه بلافصل آن، بر خاک سیاه نشستن میلیون ها نفر از کارگران و زحمت کشان است. این بیمار، احتیاج مبرم به جراحی، آن هم به کمک جراحان ماهر و ورزیده دارد، حال آن که تیغ به دستان ایران، همه چیز بودند الا جراح ماهر سرمایه داری! این سیاست ها فقط در حکم مسکن عمل می کردند.

روی کار آمدن دولت نهم و دهم هم برای تکمیل وادامه سیاست های گذشته بوده است، البته با نوع جدید از تبلیغات کر کننده پیرامون عدالت، آن هم با ضرب و زور و ...

به همین خاطر، دهان ها بسته و هر نوع اعتراض و تشکلی ممنوع گردید تا دولت خدمت گزار بتواند با یک دستی و همکاری سایر قوا، این مهم را به نتیجه برساند، اما باز هم چاره کار نشد.

مساله اصلی برای این سیستم و راه برون رفت آن از بحران، مساله ایجاد کامل امنیت برای سرمایه داران و آن نظام سیاسی مناسبی است که بتواند حل بنیادین مساله استثمار و سازماندهی موفقیت آمیز بهره کشی را به انجام برساند، تا با برطرف ساختن موانع و هموار نمودن این راه، سرمایه داری ایران بتواند به گونه ای شفاف و بدون دغدغه، بدون چشم اندازهای اعتراضی و اعتصابات توده ای کارگری و...، به نظام سرمایه داری جهانی بپیوندد و علاوه بر ایران، در منطقه و جهان نیز مددکار و پیرو سیاست های جهانی آن باشد.

در همین چارچوب، مشاور وزارت صنایع و معادن می گوید:

”افزایش بهره وری ]بهره کشی[، اصلی ترین برنامه در مسیر هدف مند کردن یارانه هاست“ (شرق ص4 یازده مهر 89)

توجه عمیق به این مطالب و هجوم و فجایعی که دیر یا زود توسط کار به دستان سرمایه برای افزایش بهره وری به کار بسته خواهد شد (تا حدود زیادی اینها شناخته شده و تجربه شده اند) سردار احمدی مقدم حدس می زند که احتمال ناآرامی، شورش، اعتراض و اعتصاب می رود. موضوعی که اکثر تئوریسین های سرمایه داری و نمایندگان مجلس حامی دولت، مثل خوش چهره، نادران، توکلی، مصباحی مقدم و... هم علی رغم دیدگاه های متفاوت، آن را بعید نمی دانند.

جالب این که تمامیت سرمایه داری در ایران و جهان، با هر فکر و اندیشه ای، با کلیت اجرای این طرح موافق است، ولی به خاطر نوع مدیریت و شیوه های اجرایی و سرعت اجرای آن، گاهی با آن مخالفت می کنند.

مردم به طور غریزی هم که باشد، خطر را حس کرده اند و به همین خاطر، نگران و مضطرب هستند و این موضوعی پنهان کردنی نیست. احمدی نژاد هم با درک این نکته، در سفر به استان گلستان و شهر گرگان گفت: ”جای هیچ نگرانی نیست. مردم به شایعات توجه نکنند. هدف مند کردن یارانه ها برای ایجاد عدالت و احیای اقتصادی است“ (تیتر بزرگ صفحه اول کیهان 11 مهر 89)

واقعا مردم حق دارند نگران باشند و برای رفع نگرانی خود، دست به کار شوند. مردم باید بدانند که چندرغازی که قرار است به حساب آنها واریز شود (تا پس از اصلاح قیمت های حامل های انرژی حق برداشت داشته باشند، مثلا دو ماه دیگر) تنها یک بخش بسیار ناچیز و جزئی از حق آنهاست که به صورت اجتماعی، از دستمزد و سطح زندگی آنها برداشته شده است و اینک با فریب کاری باور نکردنی، به عنوا ن موهبت و برنامه لطف این دستگاه به آنان پرداخت می شود.

خود یارانه ها برای پایین نگه داشتن دستمزدها عمل می کرده است. مثلا به سوبسید نان توجه کنید که چون غذای اصلی مردم ایران بوده است، اگر با نرخ بالا تولید و توزیع می شد، تا چه حد باید دستمزدها را فقط برای خرید نان خالی، بالا می بردند. حالا می خواهند همین را هم حذف کنند، بدون هیچ افزایش چشم گیری در سطح دستمزدها و درآمدها.

آری همان گونه که بارها عنوان شده و روشن است، این اقدام مستقمیا کارگران و زحمت کشان را به ورطه فقر مفرط و خانه خرابی سوق می دهد و از بهداشت و امنیت و آموزش و رفاه نداشته آنان چیزی باقی نمی گذارد. نگاهی گذرا به کشورهای فرانسه، یونان، ایتالیا، اسپاینا، پرتقال و حتا دولت های رفاه در کشورهای اسکاندیناوی، مهر تاییدی است بر این مساله که سرمایه داری تا چه درجه ای، بی توجه به زندگی توده های مردم است و توحش و بربریت خود را در مقابله با خواست ها واعتراضات به حق کارگران و محرومان، عیان می سازد. (آن هم در کشورهایی که حق اعتصاب و تشکل و تظاهرات، قانونی است، اتحادیه های چند میلیونی و سندیکاها، صدها روزنامه و کانال تلویزیونی و ... محل تجمع و صندوق های همبستگی و ...دارند، ایران که جای خود را دارد!!!)

علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. کارگران و زحمت کشان این مرز و بوم، باید خود را برای مقابله همه جانبه آماده کنند. شورش و اغتشاش و امثال آن هم، می تواند بیان گر خشم و نفرت شدید فرو کوفته شده مردم، در این اوضاع و احوال، از بانیان وضع موجود باشد، اما مسلما علاج دردهای بی درمان آنان نیست.

بیشتر از خشم و کینه آنی و نفرت عمومی، به عقلانیت و خرد دسته جمعی و همکاری و همیاری اجتماعی، یعنی به آگاهی و ایجاد تشکیلات پایدار نیازمند هستیم. درک این موضوع و انتخاب راه حل های مناسب، از اهمیتی کم نظیر برخوردار است.

در شرایط کنونی، با توجه به عدم سازمان دهی تشکل های توده ای، حرکات بی برنامه می تواند منجر به سرکوب و پراکندگی بیشتر توده های کارگر و در نهایت به افسردگی، اعتیاد و خودکشی هرچه بیشتری منجر شود. بر همگان، مخصوصا فعالان کارگری و نیروهای پیشرو و مبارز در تمام عرصه ها است که به بحث و بررسی و هم فکری و اتحاد عمل، برای دستیابی به راه حل های مطلوب و امکان پذیر جهت گام برداشتن عملی و کم و کیف چگونگی مقابله با طرح ضد انسانی حذف یارانه ها بپردازند. با توجه به اینکه هجوم سرمایه داری به سطح زندگی توده های مردم، ابعاد بسیار هولناک و ویران گری دارد و موجی گسترده ای از بیکاری، گرانی، تورم، افلاس، ورشکستگی واحدهای تولیدی و شرکت ها و دستمزدهای معوقه هر چه بیشتر، در راه است؛ توده های کارگر و مزدبگیران و افراد کم درآمد، به حکم شرایط عینی و زیست واقعی خود، هیچ راهی جز مبارزه ندارند. سردار احمدی مقدم به خوبی این مساله را بیان کرده است.

بنابراین بیش از پیش، ایجاد آن نوع و سحطی از تشکل، که علاوه بر قابلیت اجرایی، بتواند درعمل نیز باعث بهبود وضعیت سطح زندگی و پیشروی این مردم باشد، در دستور کار قرار دارد. بدون این افق روشن، که هر کسی تاثیرات مثبت این مبارزه را در وجوهات زندگی خود ببیند و با امید به آن در راهی سخت گام بردارد، هیچ راه حل اصولی دیگری محتمل به نظر نمی رسد.

در ضمن، مردم گوشت دم توپ نیستند. مبارزه با سرمایه داری احتیاج مبرم به شیوه های پایدار و تثبیت کننده دست آوردها دارد. در غیر این صورت، دستگیری، شکنجه و از کشته های نیروهای رادیکال و طبقه کارگر، پشته ها ساختن؛ و بهره برداری و سوء استفاده عناصر فرصت طلب و نیروهای نئولیبرال سرمایه داری، حدیث تلخی است که هربار شدیدتر از قبل تکرار می شود.

هیچ نظری موجود نیست: