”هزاران دل به درد آوردم تا یك دل را به دست آورم، آن هم میسر نشد“
ساروتقی یا تقی سرخ مو، وزیر اعظم شاه عباس بود. او مورد اعتماد وسیع شاه قرار داشت و كارهای مهم مملكتی به او واگذار می شد. او آنقدر به شاهعباس خوشخدمتی میكرد كه وفاداریش را به شاه ثابت كرده بود. سالها در خدمت تحكیم سلطنت شاه عباس به همه كار دست زده بود.
از تملقها و چاپلوسیهای او در برابر شاه عباس داستانها گفتهاند، از جمله آنكه در بسیاری از اسناد آمده است كه در آخر عمر كه به پاداش خدمت فراوان حاكمیت گیلان، این استان پردرآمد را گرفته بود، باز هم در چاكری و خدمت گذاری كوتاهی نمی كرد.
در حاكمیت گیلان یك بار غلام بچه شاه عباس را مورد طمع قرار داد و مشمول غضب شاه عباس شد، شاه او را به اصفهان احضار كرد. او كه از خشم شاه آگاه شده بود، پیشاپیش برای به دست آوردن دل شاه، آلت تناسلی خود را برید و جلوتر فرستاد و به شاه پیغام داد كه عضو خطاكار را تنبیه كردم تا شاید شاه او را ببخشد.
در آخر عمل، جمله معروف را گفت كه می تواند درس عبرتی برای سیاستمداران قدرت طلب امروز باشد. او گفت:
”هزاران دل به درد آوردم تا یك دل را به دست آورم، آن هم میسر نشد.“
از آن روز تا به حال هم، بسیاری از سیاستمداران متملق و چاپلوس سعی در به دست آوردن دل قدرتمداران برتر داشته اند. در این راه، تن به بسیاری كارها داده اند تا دل قدرت بزرگتر را به دست آورند، اما قدرت بزرگتر هر زمان كه با مشكل مواجه شده است، همین سیاستمداران چاپلوس را قربانی كرده است.
داستان شاه و هویدا یكی از نمونههای برجسته تاریخ معاصر است. هویدا سیزده سال، با تمام وجود در خدمت حفظ قدرت شاه قرار داشت و تمام تلاش خود را در جهت رضایت او به كار برد، اما وقتی شاه با مشكل مواجه شد، او جزء اولین كسانی بود كه دستگیر شده و تقصیرها به گردن او انداخته شد و بعدها به وسیلهی حاكمیت جدید اعدام شد.
از این نمونهها در تاریخ بسیار می توان سراغ گرفت. تیمور تاش خدمات زیادی به رضا شاه كرد و در تحكیم قدرت او، از هیچ جنایتی فروگذار نكرد، اما عاقبت هم مورد غضب رضا شاه قرار گرفت و در زندان كشته شد.
مرحوم بازرگان نیز در دوره حكومت موقت خود، هزاران دل را به درد آورد تا یك دل را به دست آورد، که آن هم میسر نشد.
اكنون پس از این همه تجربیات، هم چنان عده ای نیز در پی به دست آوردن دل قدرتمداران، مبارزات مردم را فدا میكنند و منتظر گوشه چشمی از قدرت برای به دست آوردن خواستههای خود هستند.
این یك مساله تاریخی است. هنگامی كه قدرتمداران به بنبست میرسند، هر یك برای نجات خود سعی در رهایی گریبان خود میكنند و با به كار گیری اعوان و انصار جدید، نوكران قبلی را مانند تفاله به دور میاندازند.
در دعواهای اخیر میان جناحهای قدرت، دو مساله مشخص است:
یكی آنكه در درگیریهای جناح های حاكم، هر كدام سعی می كنند نارساییها و تقصیرات را به گردن دیگری بیندازند و خود را از مخمصه ای كه در آن گرفتار شده اند، رها سازند. غافل از آنكه دل های فراوانی را به درد آوردهاند كه دیگرترمیم آنها امكان پذیر نیست.
اما مساله دوم و آنچه هم چنان جالب توجه است، آن است كه عدهای از طرفداران اصلاحات چشم به آن دوخته اند تا شاید دل قدرت برتر را به دست آورند و با كنار زدن رییس جمهوری و دولت مستقر، خود جایگزین آن شوند. عده ای از آنان، هم اكنون خود را برای شركت در انتخابات آینده آماده میكنند تا با همین سیستم موجود و واحدهای نظارتی و فیلترینگ، شاید گوشهای از قدرت را به دست آورند و در حاكمیت شریك شوند.
در یك نظام سودمحور، همواره عدهای خود فروخته، متملق و چاپلوس قدرت یافت میشوند كه با دریافت پول و موقعیت و مقام، به هر كاری دست میزنند، این امری ثابت شده است.
دریوزگان قدرت و سرمایه و مفتخوران و متملقان و چاپلوسان، در یك نظام چپاولگر سرمایهداری همواره وجود دارند و برای گذران زندگی حقیرانهی خود حاضرند به آدمكشی، شكنجه و جنایت و... دست بزنند تا حقوقی بگیرند و به زندگی نكبت خود ادامه دهند. زندگی نكبتبار این مزدوران با زدن و بستن و به زنجیر كشیدن و جنایت بر دیگران ادامه مییابد و ردههای برتر این مزدوران، به قدرت پوشالی خود، در چند روزی كه خوش خدمتی میكنند، میبالند؛ غافل از اینكه در مدت كمی، مزدوری متملقتر جای آنان را پر میكند و آنچه در این میانه مغفول میماند، همان عزت و شرف و آزادگی است كه قربانی قدرت میشود.
اصلاحطلبان كه مدتی نامهربانی قدرت را چشیدند، اكنون در فكر عذر تقصیر به پیشگاه قدرتی هستند كه بر دست نشاندگان دیروزش، خشم گرفته است، همان هایی که حاضر شدهاند تا هزاران دل را به درد آورند تا یك دل را به دست آورند. هر چند طرفداران عادی و صادق آنان، به چنین ترفندی تن نمیسپارند و برای به دست آوردن یك، دل حاضر نیستند دل دیگران را به درد آورند و از این همه نامردمیها در سالهای گذشته، چشمپوشی كنند.
اما به نظر میرسد سردمداران اصلاحات نظیر رییسجمهور سابق، كه تملق و چاپلوسی در وجودشان نهادینه شده است، در فكر به دست آوردن یك دل هستند تا چند صباحی دیگر از باقی عمر متملقانهشان را بر مسند قدرت زودگذر بنشینند و ناله و نفرین ِشكنجهشدگان و مظلومان و تجاوزشدگان را پایمال كنند.
غافل از آنكه، آنگاه كه قدرت مطلقه شد، هر روز با بنبستی جدید مواجه میشود و هر روز باید عدهای را فدا كند تا قدرت مطلقه را حفظ كند. این خاصیت تمركز قدرت مطلقه است و بستگی به این یا آن فرد ندارد.
قدرت مطلقه به خصوص در عصر حاضر، هر روز با بن بستی جدید مواجه است، چرا كه با روند منطقی جامعه همخوانی ندارد و به اجبار دست به جنایت و اعمالی خلاف انسانی می زند، زیرا حفظ قدرت مطلقه جز از این طریق نامعقول، امكانپذیر نیست.
فدا كردن غلامان دیروز و جایگزینی آنان با غلامانی جدید، برای حفظ قدرت پوشالی، امری اجتناب ناپذیر در هر مقطع زمانی است.
ساروتقی یا تقی سرخ مو، وزیر اعظم شاه عباس بود. او مورد اعتماد وسیع شاه قرار داشت و كارهای مهم مملكتی به او واگذار می شد. او آنقدر به شاهعباس خوشخدمتی میكرد كه وفاداریش را به شاه ثابت كرده بود. سالها در خدمت تحكیم سلطنت شاه عباس به همه كار دست زده بود.
از تملقها و چاپلوسیهای او در برابر شاه عباس داستانها گفتهاند، از جمله آنكه در بسیاری از اسناد آمده است كه در آخر عمر كه به پاداش خدمت فراوان حاكمیت گیلان، این استان پردرآمد را گرفته بود، باز هم در چاكری و خدمت گذاری كوتاهی نمی كرد.
در حاكمیت گیلان یك بار غلام بچه شاه عباس را مورد طمع قرار داد و مشمول غضب شاه عباس شد، شاه او را به اصفهان احضار كرد. او كه از خشم شاه آگاه شده بود، پیشاپیش برای به دست آوردن دل شاه، آلت تناسلی خود را برید و جلوتر فرستاد و به شاه پیغام داد كه عضو خطاكار را تنبیه كردم تا شاید شاه او را ببخشد.
در آخر عمل، جمله معروف را گفت كه می تواند درس عبرتی برای سیاستمداران قدرت طلب امروز باشد. او گفت:
”هزاران دل به درد آوردم تا یك دل را به دست آورم، آن هم میسر نشد.“
از آن روز تا به حال هم، بسیاری از سیاستمداران متملق و چاپلوس سعی در به دست آوردن دل قدرتمداران برتر داشته اند. در این راه، تن به بسیاری كارها داده اند تا دل قدرت بزرگتر را به دست آورند، اما قدرت بزرگتر هر زمان كه با مشكل مواجه شده است، همین سیاستمداران چاپلوس را قربانی كرده است.
داستان شاه و هویدا یكی از نمونههای برجسته تاریخ معاصر است. هویدا سیزده سال، با تمام وجود در خدمت حفظ قدرت شاه قرار داشت و تمام تلاش خود را در جهت رضایت او به كار برد، اما وقتی شاه با مشكل مواجه شد، او جزء اولین كسانی بود كه دستگیر شده و تقصیرها به گردن او انداخته شد و بعدها به وسیلهی حاكمیت جدید اعدام شد.
از این نمونهها در تاریخ بسیار می توان سراغ گرفت. تیمور تاش خدمات زیادی به رضا شاه كرد و در تحكیم قدرت او، از هیچ جنایتی فروگذار نكرد، اما عاقبت هم مورد غضب رضا شاه قرار گرفت و در زندان كشته شد.
مرحوم بازرگان نیز در دوره حكومت موقت خود، هزاران دل را به درد آورد تا یك دل را به دست آورد، که آن هم میسر نشد.
اكنون پس از این همه تجربیات، هم چنان عده ای نیز در پی به دست آوردن دل قدرتمداران، مبارزات مردم را فدا میكنند و منتظر گوشه چشمی از قدرت برای به دست آوردن خواستههای خود هستند.
این یك مساله تاریخی است. هنگامی كه قدرتمداران به بنبست میرسند، هر یك برای نجات خود سعی در رهایی گریبان خود میكنند و با به كار گیری اعوان و انصار جدید، نوكران قبلی را مانند تفاله به دور میاندازند.
در دعواهای اخیر میان جناحهای قدرت، دو مساله مشخص است:
یكی آنكه در درگیریهای جناح های حاكم، هر كدام سعی می كنند نارساییها و تقصیرات را به گردن دیگری بیندازند و خود را از مخمصه ای كه در آن گرفتار شده اند، رها سازند. غافل از آنكه دل های فراوانی را به درد آوردهاند كه دیگرترمیم آنها امكان پذیر نیست.
اما مساله دوم و آنچه هم چنان جالب توجه است، آن است كه عدهای از طرفداران اصلاحات چشم به آن دوخته اند تا شاید دل قدرت برتر را به دست آورند و با كنار زدن رییس جمهوری و دولت مستقر، خود جایگزین آن شوند. عده ای از آنان، هم اكنون خود را برای شركت در انتخابات آینده آماده میكنند تا با همین سیستم موجود و واحدهای نظارتی و فیلترینگ، شاید گوشهای از قدرت را به دست آورند و در حاكمیت شریك شوند.
در یك نظام سودمحور، همواره عدهای خود فروخته، متملق و چاپلوس قدرت یافت میشوند كه با دریافت پول و موقعیت و مقام، به هر كاری دست میزنند، این امری ثابت شده است.
دریوزگان قدرت و سرمایه و مفتخوران و متملقان و چاپلوسان، در یك نظام چپاولگر سرمایهداری همواره وجود دارند و برای گذران زندگی حقیرانهی خود حاضرند به آدمكشی، شكنجه و جنایت و... دست بزنند تا حقوقی بگیرند و به زندگی نكبت خود ادامه دهند. زندگی نكبتبار این مزدوران با زدن و بستن و به زنجیر كشیدن و جنایت بر دیگران ادامه مییابد و ردههای برتر این مزدوران، به قدرت پوشالی خود، در چند روزی كه خوش خدمتی میكنند، میبالند؛ غافل از اینكه در مدت كمی، مزدوری متملقتر جای آنان را پر میكند و آنچه در این میانه مغفول میماند، همان عزت و شرف و آزادگی است كه قربانی قدرت میشود.
اصلاحطلبان كه مدتی نامهربانی قدرت را چشیدند، اكنون در فكر عذر تقصیر به پیشگاه قدرتی هستند كه بر دست نشاندگان دیروزش، خشم گرفته است، همان هایی که حاضر شدهاند تا هزاران دل را به درد آورند تا یك دل را به دست آورند. هر چند طرفداران عادی و صادق آنان، به چنین ترفندی تن نمیسپارند و برای به دست آوردن یك، دل حاضر نیستند دل دیگران را به درد آورند و از این همه نامردمیها در سالهای گذشته، چشمپوشی كنند.
اما به نظر میرسد سردمداران اصلاحات نظیر رییسجمهور سابق، كه تملق و چاپلوسی در وجودشان نهادینه شده است، در فكر به دست آوردن یك دل هستند تا چند صباحی دیگر از باقی عمر متملقانهشان را بر مسند قدرت زودگذر بنشینند و ناله و نفرین ِشكنجهشدگان و مظلومان و تجاوزشدگان را پایمال كنند.
غافل از آنكه، آنگاه كه قدرت مطلقه شد، هر روز با بنبستی جدید مواجه میشود و هر روز باید عدهای را فدا كند تا قدرت مطلقه را حفظ كند. این خاصیت تمركز قدرت مطلقه است و بستگی به این یا آن فرد ندارد.
قدرت مطلقه به خصوص در عصر حاضر، هر روز با بن بستی جدید مواجه است، چرا كه با روند منطقی جامعه همخوانی ندارد و به اجبار دست به جنایت و اعمالی خلاف انسانی می زند، زیرا حفظ قدرت مطلقه جز از این طریق نامعقول، امكانپذیر نیست.
فدا كردن غلامان دیروز و جایگزینی آنان با غلامانی جدید، برای حفظ قدرت پوشالی، امری اجتناب ناپذیر در هر مقطع زمانی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر