چهارشنبه، فروردین ۲

از چاله های اقتصادی تا چاه های اعتقادی

از چاله های اقتصادی تا چاه های اعتقادی
                                                       

در اواخر هر سال فقط این طبقه کارگر ، تشکلها و فعالین ونیروهای هوادار این طبقه نیستند که برای مساله دستمزدها و چگونگی افزایش و ..... ان به میدان می ایند بلکه ، نیروهای طبقه سرمایه دار ، انجمن های کارفرمایی خصوصی و دولتی تا خانه کارگر و شورای عالی کار و .... بیکار ننشسته بلکه با تمام قوا و امکانات برای تاثیر گذاری مطلوب به این عرصه وارد می شوند

در همین ارتباط در روزنامه شرق مورخه 30 بهمن 90 در صفحه 5 مقاله ای تحت عنوان دستمزد کارگران و چاله های اقتصادی و با تیتر درشت تولید را دریابید به قلم اقای کاظم فرج الهی انتشار یافته است . از ابتدا تا انتهای این نوشته علاوه بر ادبیات و لحن کلی ان در دفاع از طبقه کارگر ، پیشنهاداتی نیز برای بهبود اوضاع کارگران و منجمله چگونگی دستیابی به دستمزد عادلانه بیان شده است . که جهت گیری عام ان را نشان می دهد .ما با برسی این نوشته و  پیشنهادات ان در پایین خواهیم دید که ایا اجرایی شدن این توصیه ها می تواند کارگران را از چاله های مشخص بیرون بکشد و در نهایت به کجا رهسپار می نماید . ایا واقعا این نظرات و .... در دفاع از منافع کارگران است ؟ یا .... ؟ ... اگر دستمزدها عادلانه و کافی باشد زندگی مزد و حقوق بگیران به طور نسبی خوب خواهد بود و .... در حالی به پایان سال نزدیک میشویم که نرخ رشد تورم .....بیش از 35 درصد است . کارشناسان اقتصادی و اجتماعی حداقل درامد یک خانوار شهری ایرانی را برای تامین زندگی در حد خط فقر بین 12 تا 14 میلیون ریال برای سال جاری براورد می کنند و بر طبق ماده 41 قانون کار و ماده 43 قانون اساسی و کنوانسیونهای 131 سازمان بین المللی کار و ماده 33 میثاق حقوق بشر ، میزان دستمزد باید عادلانه و برای تامین یک زندگی شرافتمندانه کافی باشد .... برای اجرایی شدن مصوبه دستمزد باید شرایطی فراهم باشد که همه کارفرمایان بتوانند این دستمزد را بپردازند و به عبارت دیگر لازم است تولید محصول یا ارائه خدمات و تداوم ان برای کارفرما منطقی و مقرون به صرفه باشد .( تاکیدات از ماست )
پس در همین نقطه شروع کار کارگران باید بدانند که نه تنها در این اخر سالی ، بلکه برای مدت نا معلوم و علی رغم نرخ رشد
( ؟ ! ) تورم 35 درصدی و براورد کارشناسان ، برای دستمزد 12 تا 14 میلیون ریالی و ... به طور مشخص و تا اطلاع ثانوی ، هیچ امیدی به بهبود وضع خود نداشته باشند . زیرا هنوز شرایطی فراهم نیست تا کارفرمایان محترم به یک سود منطقی و مقرون به صرفه دست یابند . بنابراین حالا حالاها قادر به پرداخت دستمزد های عادلانه نیستند . و به خاطر شرایطی که بعدا برسی و اعلام می شود ( و تا حدودی توسط اقای فرج الهی نیز نام برده شده اند ) اگر کماکان این دستمزد حداقل بخور و نمیر را نیز پرداخت نکنند و به  تاخیر اندازند نیز جای هیچ تعجب و ناراحتی و اعتراضی هم نیست ! وقتی نمی توانند پرداخت کنند نمی توانند دیگر !
اقای فرج الهی اعلام کرده اند .... فعلا نمی خواهند به بحث درباره منطقی و سود اور بودن تولید و رسیدن به شرایط تولید مقرون به صرفه بپردازد ، اما عاجزانه درخواست می کنیم که در یک اقدام کارشناسانه و در صورت صلاحدید به گونه ای ضربتی این مقولات را نیز برسی تا از سردرگمی طبقه کارگر و فعالین کارگری تا حدودی کاسته شود و با برنامه ریزی و امادگی خود بالاخره بفهمند که در این مملکت کی و چگونه شرایط مقرون به صرفه بوجود می اید ؟ و این پروسه زمانی که به قول خودشان بعد از 32 سال هنوز بهیچ وجه به اجرا در نیامده تا کی به سر می اید و به بار می نشیند و از لجن زار سرمایه داری کدام گلی خواهد رویید که باید انرا به سر کارگران بزنیم ؟
اقای فرج الهی در ادامه می نویسد : شرط دریافت مزد خوب وجود اشتغال و پایدار بودن ان و بهره مندی از امنیت شغلی است . ما به کرات از طرف طیف های گوناگون خوانده و شنیده ایم که دستمزدهای نا معقول باعث رم کردن سرمایه داران می شود و کارفرمایان اگر برایشان تولید مقرون به صرفه نباشد کار را تعطیل و کارگران را به بیرون میریزند . خود همین امر موجب عدم   اشتغال پایدار گشته و با افزایش ارتش ذخیره نیروی کار ، خواه ناخواه  دستمزدها سقوط می کند . شاید در ظاهر دلایل موجهی برای تایید این واقعیات در نظام سرمایه داری موجود باشد . ولی واقعا این ها بهانه ای بیش نیستند . ما در این رابطه شاهد فراموشی و بی توجهی کامل به یک سری اصول و مبانی تئوری های علمی – کارگری هستیم . با عرض معذرت به اقای فرج الهی باید یاد اور شویم که سود مبنای تمام فعالیتها و اقدامات کارفرمایان و سرمایه داران چه صنعتی و یا تجاری و چه سایر اقشار سرمایه می باشد . و تقریبا این نکته در اکثر نقاط جهان به اثبات رسیده که دستمزد در صد زیادی از هزینه تولید یک کالا را شامل نمی شود . ( واقعا جای خالی یک تحقیق علمی و جامع در این زمینه به خصوص در ایران چقدر محسوس است ) اما سرمایه داران همیشه ودر اولین گام برای رفع معضلات و گرفتاریهای خود و بالطبع افزایش سود از دستمزدها می کاهند و این موضوع اثبات تاریخی و مکرر رابطه معکوس سود و دستمزد می باشد .
کارافرینان محترم ( لغت مورد نظر دستگاه های حکومتی و مدافعان تئوری اشتغال پایدار ) در حیطه فعالیت اقتصادی خود ، با دست و دل بازی بی مانند و تمام عیار تقریبا،هر میزان هزینه و مخارجی را ( ولو با غرولند ) بجز در زمینه دستمزد تولید کنندگان واقعی ثروت می پردازند ، نگاه کنید به سطح دستمزد مدیران رده بالای موسسات و ریخت و پاشها و ... در امور شخصی و اداری و غیره در محیط کار ، به میزان بهره پرداختی به بانکها و موسسات اعتباری و ... هزینه های تبلیغات و ... یا استفاده از تکنولوژی گران قیمت و حقوق و امتیازات جور واجور برای جاسوسان خود برای کنترل کارگران و محل کار و هزینه های دولتی در سطح کل کشور و .... اگر به یک مورد مشخص مثل باشگاههای ورزشی موسسات تولیدی دولتی و خصوصی در سرتاسر ایران
( غیر مفید یا حتی مضر بودن برای توده های کارگر ) و دستمزدهای کلان  بازیکنان و کادر مربیان و سرپرستان و ... هزینه های سفر و ... توجه کافی به خرج دهید تقریبا همه چیز روشن می گردد . این نکات دلیلی بسیار واضح است برای عدم پرداخت دستمزد عادلانه که علاوه بر افزایش مستقیم سود اوری برای  سرمایه داران ، دلایل علمی یا تاریخی و همچنین اجتماعی کاملا معینی وجود دارند و سرمایه داران اصولا تا تحت فشار همه جانبه و تشکیلاتی قرار نگیرند به ان تن نمی دهند . اما واقعا مقولاتی مانند تولید مقرون به صرفه و منطقی ، اشتغال پایدار و دستمزد خوب و عادلانه یعنی چه ؟ از دیدگاه کدام طبقه ؟
ایا در طول حیات ننگین سرمایه داری اثری از این مسایل در جایی دیده شده است ؟ فراموشی و بی توجهی تا این حد ؟ در کدام کشور و چه زمانی در طول تاریخ نظام سرمایه داری ، شاهد اشتغال پایدار برای توده های کارگر و مثلا حتی نه برای یک مدت نسبتا طولانی بلکه ، حداقل برای یک دوره 10 ساله بوده ایم ؟ سرمایه داری حتی در دوران رقابت ازاد و در زمانهای رونق کافی و بر وفق مراد بودن همه امور سیاسی – اقتصادی قادر به تامین و براورده ساختن این کلید واژه های مهم طبقاتی نبوده و نیست . چه رسد به دوران گندیدگی سرمایه داری و عصر انحصارات و تفوق کامل تراستها و کارتلهای جهانی بر تمام شئونات زندگی توده های محروم و تهی دست . ایا بیان این نظرات ، خواستها و مطالبات از نظام سرمایه داری و دولتهای انان تداوم نهضت توهم پراکنی حداقل 33 سال گذشته و خاک پاشیدن به چشم کارگران و فعالین کارگری نیست ؟
پاسخ های فرج الهی منفی است و در ادامه می نویسد : طی 32 سال گذشته همه دولتها با تخطی از اصل 44 قانون اساسی حمایت از صنعت و تولید داخلی را به نفع واردات کالا کنار گذاشتند و ... برای گشودن گره دستمزد گریزی نیست مگر جبران خطاهای گذشته در حوزه صنعت و هموار کردن مسیر تولید داخلی و اشتغال زایی – دولت باید نقش و وظیفه خود را مطابق با قانون اساسی بر عهده بگیرد ( همانجا )
اقای فرج الهی گرامی ! قبل از شما حداقل هزاران نفر از سیاستمداران رسمی – اقتصاددانان – کارشناسان – نمایندگان مجلس ، روزنامه نگاران حکومتی و ... خانه کارگری ها ، احزاب و سازمانهای مختلف ( از جمله احزاب گردن کلفت اصلاح طلب و بعضا در قدرت مثل مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تا حزب توده و فداییان اکثریت و سایت کلمه و طرفداران میر حسین موسوی و ... ) با هیچ ترفند و توصیه و نصیحتی نتوانسته اند دولتها را وادار سازند که نقش و وظیفه خود را مطابق با قانون اساسی بر عهده بگیرد ( از حق نگذریم که بعضا به بخشی از خواستها و انتظارات و شعارهای انان مثل اجرای بند ج و د  و همچنین مجهز ساختن سپاه پاسداران به سلاح سنگین جامه عمل پوشانیده شده است ) شما بجز دریافتن تولید چه پیشنهاد دیگری دارید ؟ واقعا که چقدر دلمان برای یک سرمایه داری صنعتی و تولیدی لک زده است ! پاسخ دهید که چرا این حاکمیت قادر نیست و یا نمی خواهد یک صنعت و تولید داخلی خوب یعنی یک سرمایه داری مستقل و ملی را تقویت کند . چرا منطقی را که هر کارفرمای خرد هم ان را به راحتی می فهمد باز این دولتها به سر عقل نیامده و به انحای مختلف از پیدایش نظام مورد نظر شما که همانا یک صنعت خوب و با تکنولوژی پیشرفته است جلوگیری می نماید ؟ چرا واقعا دلسوزی کم نظیر شما برای صنعتگران ( یعنی همان سرمایه داران صنعتی ) و ... را قدر نمی دانند ؟ این درد را به کی باید گفت ؟ !
اقای فرج الهی در ادامه دلسوزی های خود می نویسد :
در واقع انگاه که لازم بود صنایع فرسوده و قدیمی جهت بهره وری بیشتر ( تاکیدات از ماست ) با کمک و مشاوره های لازم و ایجاد مشوق های مناسب به شیوه های مدیریت علمی و تکنولوژی مدرن مجهز شوند نه تنها این کار انجام نگرفت بلکه بر عکس با قرار دادن ارزهای بسیار ارزان و سوبسید دار در اختیار وارد کنندگان کالا ( خصوصی – دولتی – رانت ، رانت خواران ) و ... خیلی زود بازارها با انواع کالاهای خارجی با قیمت های ارزان و .... اشباع شد و صنایع داخلی یکی پس از دیگری به ورطه نابودی در غلطیدند ( همانجا )
ما در گذشته های نه چندان دور شاهد تئوریهایی بوده ایم که تمام مشکلات و مصائب گریبانگیر توده های طبقه کارگر را با تئوری گوناگون  و از جمله با به اصطلاح رادیکالترین انها که همانا تز سرمایه داری وابسته بود توضیح می داد . اما اینک در عصر جهانی شدن سرمایه و بخصوص پس از بروز علنی مبارزات و اعتراضات طبقه کارگر و متحدانش در اروپا  ، امریکا و خاورمیانه و ... اثبات گشته است که نه تنها در کشورهای پیرامونی بلکه ، در کشور های متروپل و صنعتی و مادر سرمایه در جهان ، کلیت نظام سرمایه داری و بحرانهای دائمی و ادواری ان باید برای توضیح این گونه مسایل در نظر گرفته شود . اگر شاهد کاهش چشمگیر دستمزدها و بیکاری روز افزون و ... هستیم باید به سراغ مناسبات اقتصادی – اجتماعی معینی برویم که بر پایه مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و مبادله بنا گشته نه با توضیح یک سیاست وارداتی در تمام عرصه ها و ... یک مقطع ( هر چند بلند مدت و یا با ظواهر موجه ) گریبان خود را خلاص کنیم .
چه انزمان که این سیستم سیاست  و استراتژی خود کفایی و حتی صدور کالا را برگزید ( به چند و جون ان کاری نداریم ) چه در دوران حاضر که واردات کالاهای مصرفی امان بخشی از سرمایه داری ایران را بریده است در همه حال می بینیم که این بحران اقتصادی وخیم و تشدید شده ناشی از نظام سرمایه داری است که حداقل در سی و چند سال گذشته کارگران را به منتهای درجه فقر و مسکنت سوق داده است . و معنای روشن ان این است که در دوران بحران باید بار ان بر دوش کارگران و زحمتکشان انداخته شود . و بر خلاف تصور و انتظلر اقای فرج الهی اگر تولید گسترش یابد و بهره وری نیز بیشتر گردد یعنی هرچه درجه استثمار بالاتر رود،حداکثر شاید چند لقمه نان بیشتر برای کارگران پرتاب می شود . اما اوضاع انان کماکان به همان روال سابق تداوم می یابد . مارکس در کتاب کار دستمزدی و سرمایه می نویسد : ایا حقیقتا انطوری که اقتصاددانهای سرمایه داری ادعا می کنند افزایش سرمایه تولیدی و افزایش دستمزد بطور جدایی ناپذیر بهم مربوطند ؟ ما نباید حرف انها را بپذیریم حتی نباید این حرف انها را که سرمایه هر چه شکوفان تر باشد برده اش فربه تر می شود را باور کرد .... سرمایه داری خیلی باهوش است و .... شرایط موجودیت او را به حسابگری وادار می نماید و ... پس افزایش سرمایه تولیدی چه تاثیری بر روی دستمزد دارد ؟
اگر سرمایه تولیدی جامعه سرمایه داری در مجموع خود افزایش پیدا کند انباشت عمومی تری به وجود می اید یعنی به تعداد سرمایه داران و به میزان سرمایه انان افزوده می شود . افزایش تعداد سرمایه منجر به رقابت بیشتر شده و ابعاد در حال افزایش سرمایه وسایلی را بر کشیدن ارتش های پر قدرت کارگران با ابزار جنگی غول اساتری به میدان جنگ صنایع تحویل می دهد ( تاکیدات از مارکس – ص 53 )
در ادامه توضیح می دهد که چگونه با افزایش نیروی تولیدی منجر به تقسیم کار هرچه بیشتر و استفاده از تکنولوژی های بالاتر و باز هم تقسیم کار بیشتر و در نهایت به رقابت بین کارگران ( به خاطر اخراج و ماشینی شدن هرچه بیشتر پروسه تولید ) و در نهایت بحران و باز هم کاهش دستمزدها و افزایش بیکاری در سیکلهای بعدی می شود .
شاید به خاطر این استدلالات متهم به دفاع از عقب ماندگی در صنایع تولیدی و ورشکسته و ... و عدم توسعه و یا حتی سیلستهای امپریالیستی شویم ، مهم نیست . مسئله این است که وضعیت در کشورهایی حتی مثل هندوستان ، برزیل و چین که عمدتا کشورهایی تولید کننده و صنعتی و صادراتی در تمام زمینه ها هستند نیز تایید اتی برای این گفته ها هستند . دستمزدهای حداقل روزی چند دلاری که برای حداقل 5/1 میلیارد نیروی کار در این جوامع ( با ان درجه از فقر و ... ) پرداخت می شود نشان می دهد که صرف تولید و سرمایه تولیدی نتوانسته و نخواهد توانست افقی روشن و عاری از بدبختی برای انان به نمایش گذارد . ما می دانیم که تولید صنعتی می تواند که زمینه ساز مساعد ترین شرایط برای رشد ، همبستگی و ارتقای شرایط مبارزه و تشکل پذیری گارگران را فراهم نماید حتی در شرایط خاصی و با وجود تشکلهای مستقل مبارز کارگری و فقط با وجود این فاکتور مهم باعث افزایش نسبی و واقعی دستمزدها شود  اما نمی پذیریم که در قرن 21 به طبقه کارگر بگوییم برای رهایی از وضع موجود صنایع و تولیدات داخلی باید همه جانبه و واقعی حمایت شوند این کار برای سلامت جامعه و کاهش مشکلات همه جانبه ضرورت دارد . همانجا بسیار جالب است که  اقای فرج الهی می داند که مسولان عالیرتبه کشور و ایشان هرکدام به زبان خود اما با یک مفهوم بر این مساله تاکید فراوان دارند و شعار مشخص ایرانی  جنس ایرانی بخر نمونه واضح ان است . اوباما نیز توصیه موکد اقای فرج الهی  را قبلا برای سرمایه داران امریکایی  بیان کرده و گفت : انان می توانند با بهره مند ی کامل از مزایا و همچنین معافیتهای گوناگون مالیاتی و عدم پرداخت عوارض و .... سرمایه های خود را مثلا به جای چین در امریکا به کار گرفته تا هم اشتغال پایدار ایجاد شود و هم از عمق و دامنه بحران اقتصادی کاسته شود . ولی صد افسوس که این نصایح به گوش سرمایه داران امریکایی و کمپانی ها فرو نرفت ! مسلما در ایران نیز چنین خواهد بود . زیرا سرمایه در چین یا امریکا ویا در ایران علاوه بر دستمزدهای پایین به مجموعه ای از شرایط از جمله بی حقوقی های توده های زحمتکش و مسائل متعدد از قبیل مسایل زیست محیطی و گرفتاریهای ناشی از ان در بعضی از جوامع – خطر جنبش های کارگری – ساختار قوانین و سیستم دولتی و بانکی و اعتباری و موارد فراوان دیگر توجه داشته و ان ها را در محاسبات دقیق خود لحاظ می کند .
سرمایه همیشه و در همه حال به دنبال سود است و برای کسب ان امنیت می خواهد و توصیه ها و دلسوزیهای امثال اقای فرج الهی  سالها پیش و هزاران بار قبل از این نیز از دهان نمایندگان سرمایه بیان شده است. و برای نایل شدن به ان اهداف و کسب ان درجه از امادگی و زمینه سازی ها ، بسیار کارها و تلاش ها صورت گرفته و می گیرد ..
با این حال انهایی که باید قانع می شدند هنوز قانع نشده اند که بستر مناسبی برای تولید صنعتی گسترده در این مقطع مشخص فراهم می باشد .
انتخاب سیاست واردات کالاهای مصرفی ( بقول شما ) از طرفی سیاستی است از روی ناچاری در عین حال پارادوکسی است سیاسی و انتخابی . یعنی طراحی شده با برنامه ریزی و اگاهی کامل نسبت به نتایج و عواقب ان که در مقیاسی خیلی بالا و تحت شرایط و اجبار و فشلرهای گوناگون منطقه ای و بین المللی دنبال می گردد .  به عنوان مثال از یک طرف نفت فروخته می شود و قسمت قابل توجهی از بهای ان را با کالا های خارجی به قول شما ارزان قیمت دریافت میدارند . و با واردات و فروش انها در داخل سود مضاعف چشمگیری را نصیب خود و شرکای طبقاطی می سازند . به دول و طرفهای متقابل مرتبا این رابطه دو طرفه را یاد اوری می کنند که شرط بقای متقابل وارد شدن و تحکیم چنین فضا و مناسبات اقتصادی است . در عرصه بین المللی نیز سرمایه و دولتهای خاصی را با خود همراه و متحد می کنند . و از این طریق حامی تولید می کنند .
به هر حال مشاهده می گردد که اقای فرج الهی با پرده پوشی و عدم توضیح و حتی درک بحران اقتصادی در نظام های سرمایه داری – مشخصا ایران – چنین وانمود می کند که سرمایه داری می توانند بدون حمله همه جانبه و سراسری و سهمگین به سطح معیشت و زندگی کارگران و زحمت کشان ، و دقیقا و صرفا با حمایت از سرمایه های تولیدی بار کج خود را به منزل رسانده و در بین راه از محنت و رنج بی شمار توده های کارگر و فرودست بکاهد . و یا حتی برعکس سرمایه داری می تواند با اتخاذ راه حلهای مناسب و به خصوص واقع بینی دولتها در مسیر رفع مشکل به نفع توده های محروم گام بردارد . ان هم با اتکا به بندهایی از قانون اساسی که عملا کم لن یکن گردیده و جز در موارد تعیین نمایندگان و انتخاب اعضای شورای نگهبان و یا انتخاب فرماندهان نیروهای مسلح و امثالهم کاملا از حیض انتفاع حتی برای خود دستگاه های حکومتی خارج گشته اتست . ایا این  یک رفرمیسم منحط بی بو و بی خاصیت که فاقد هرگونه ارزش و دستاوردی برای طبقه کارگر می باشد، نیست ؟ و کاملا اشکار است که از ان هیچ ابی برای طبقه کارگر گرم نخواهد شد . و این مسلما بخشی از اقدامات و تلاشهای عاجزانه ای است که هدفش جلوگیری از اگاهی گارگران نسبت به مناسباتی است که مستقیما مسئول تمامی فجایعی است که در این 32 سال (  حالا واقعا چرافقط 32 ) بر انان تحمیل کرده است . پر واضح است که وقتی کارگران ندانند دستمزدهای پایین و فقر – جهل – بیکاری ، اعتیاد و فحشا و نابرابری و ستم بر زنان و .... ( علی رغم همه قدمتی که در طول تاریخ داشته ) ناشی از نظام سرمایه داری است و به بقای ان خدمت می کند . پس به چه چیز باید اتکا کند و با چه کسی و چگونه مبارزه کند ؟ ایا نباید پنداشت که اقای فرج الهی پاسخ و راه کاری به این سوالات و ... ندارند. مثلا برای مسئله حداقل مزد می نویسد :  حداقل مزد واقعی کارگران چیزی جز معادل ریالی سبد کالاهای مورد تیاز یک خانواده کارگری نیست ، سبد کالایی که به کمک کارشناسان معتبر اقتصادی و اجتماعی تهیه می شود . در این سبد هزینه های مسکن ، تعلیم و تحصیل فرزندان و بهداشت و درمان ، تفریح و امکانات فرهنگی نیز با توجه به شرایط و امکانات روز گنجانده می شوند ....  برای تعیین این معادل ریالی شاید ( ؟؟! ) کمیته ای مرکب از نمایندگان واقعی گارگران ( از طریق تشکلهای واقعی کارگری ) نمایندگان کارفرمایان و کارشناسان مورد اعتماد طرفین و ... لازم اید ( همانجا)   
اولا ما کارشناسانی را نمی شناسیم که در یک جامعه طبقاتی و با وجود این بحرانهای عظیم و تضادهای وحشتناک ( یا این فاصله طبقاتی بین فقیر و غنی ) مورد اعتماد دو طبقه اصلی و متخاصم جامعه باشند . چون به معنای درست کلمه چنین پدیده مضحک و در عین حال تخیلی بر اساس اشتی طبقات ان هم فقط در ذهن اقای فرج الهی به وجود امده و در عالم واقعیت هیچ محلی از اعراب ندارد وفاقد ارزش کارکردی بوده و مخصوصا به هیچ وجه عملی نیست . اما چون فرض محال محال نیست اگر ایشان خود را چنین کارشناس می پندارند خواهشا برنامه های خود را تشریح کنند تا بهتر بتوان به نتایج مورد نظر ایشان رسید . ثانیا – یک ضرب المثل قدیمی می گوید که نرود میخ اهنین در  سنگ  . خوب کارشناسان معتبر اقتصادی و اجتماعی شما کجا هستند و چگونه می توانند این کارفرمایان و دولت را که  خود بزرگترین و سرسخت ترین انهاست به ان درجه از اقناع برسانند که شرایط و امکانات روز ( که خود همین کلمات هم جای اما و اگر فراوان دارد ) را به بهترین نحو ممکن برای انان تفهیم کنند . تا برای دریافت حداقل مزد واقعی کارگران موثر واقع شود چطور تا به حال اقدامات و تفکرات اقناعی انان کوچکترین تاثیری نداشته و اصولا چرا در سطح جنبش کارگری و .. انتشار نیافته که در معرض قضاوت قرار گیرد ؟
ثالثا : تشکلهای واقعی کارگران و نمایندگان طبقه تنها در چهر چوب یک مبارزه نفسگیر و معین طبقاتی و سراسری برای دستمزد و ... می توانند و می باید از بطن یک مبارزه عروج کرده و وظایف به تاخیر افتاده خود را عملی سازند . این بدان معنی است که طبقه کارگر باید با مبارزه ( مشخصا در عرصه افزایش دستمزدها ) حق و حقوق مسلم خود را به کرسی بنشاند و گر نه کسی برای طبقه کارگر و نمایندگان واقعی اش تره هم خرد نخواهد کرد . حتی به صورت یک طرف مذاکره و مشورت نیز جایگاهی نخواهند داشت . ایا هنوز برای امثال اقای فرج الهی اثبات نشده که طبقه کارگر با اقشار و بخشهای مختلف ان تا از حالت انفرادی خارج نشده و به یک مبارزه متشکل دست نزنند کوچکترین دستاورد و امتیازی برای انان قابل تصور هم نیست ؟
. بگذریم – سطح حداقل دستمزد و حتما دریافت ان به عوامل متعدد سیاسی – اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و حتی جغرافیایی و حرفه ای معینی بستگی دارد که مطمئنا تنها از طریق یک مبارزه متشکل به سامان و نتیجه مطلوب میرسد . پس بیان این جملات به کارگران و البته بدون اینکه یاور و خواستار حضور کارگران در یک مبارزه طبقاتی اینچنینی شویم تنها دهان باز کردن است برای هیچ نگفتن بخصوص وقتی می خوانیم برای حمایت از صنعت و تولید نه جلوگیری از واقعی شدن دستمزدهاست و نه بخشودگی کارفرمایان به سازمان تامین اجتماعی ..... بلکه اعطای وام و تسهیلات لازم و بخشودگی های حساب شده مالیاتی و عوارض گمرکی و ... به تولید کنندگان صنعتی است . همچنین در اختیار قرار دادن انرژی ( اب ، برق سوخت ) ارزان و در کنار اینها و بسیار ضروری اعمال کنترل های سخت برای پیشگیری از فرار این تسهیلات و بخشودگی ها به خارج از کشور و یا به سوی بخش تجارت و واردات کالاهای مصرفی ( همانجا )
واقعا از این همه دست و دل بازی انسان به وجد می اید . اگر پول سهم بیمه کارفرمایان و اصلا خود بیمه کارگران را می بخشیدند که نور علی نور می شد . و اقایان غنی نژادها و زیبا کلام ها و دهها عاشق سینه چاک سرمایه داری خصوصی باید پیش پای شما لنگ می انداختند . واقعا چگونه ممکن است کسی که دم از طرفداری طبقه کارگر بزند اما اینطوری بی محابا از جیب کارگران و تهیدستان برای سرمایه داران مایه بگذارد . و تازه به جای انکه در اندیشه و تدارک و ارائه پیشنهادهایی باشد که  توده های کارگر را یک گام به جلو براند و خواستار حضور فعال و دخالت و نظارت انان بر سرنوشت و لااقل مسایل مرتبط با انها باشد خواستار کنترل های سخت و ... از طرف این دم و دستگاه گردد . این نظارت واقعا دیدنی خواهد بود . در شرایطی که هر روز یک گوشه از یک فساد گسترده بر ملا می گردد و ماجرای 3000 میلیارد تومانی از طرف صنایع تولیدی اریا ( بی تربیت ها ) و همدستی اشکار و پنهان مقامات دولتی و بانکی و ... فقط یک چشمه از دریای بیکران کرامات نیروهای تولیدی و صنعتی است . می خواهیم شرکای اینان سخت مراقب باشند تا مثلا چنین و چنان نشود ! زهی خیال باطل
اقای فرج الهی کمی به خودتان فکر کنید . ایا فکر نمی کنید این درجه از دموکراتیسم و رادیکالیسم باور نکردنی واقعا کار دست شما بدهد ؟ !
تاکید فراوان اقای فرج الهی به گسترش تولید و صنعت و تمرکز روی فقط امر توسعه اقتصادی و بدون در نظر داشت یک سری عوامل تاثیر گذار و فوق العاده مهم و تعیین کننده همچون مساله قدرت سیاسی – درجه سازمان یافتگی طبقه کارگر و ازادی های سیاسی و اجتماعی .... مقارن شده است با بی توجهی کامل و همه جانبه و اصولی به امر مبارزه طبقاتی و تشکل یابی و سازماندهی کارگران که نتیجه قابل پیش بینی طبیعی ان ، عدم تغییر این شرایط هولناک و جاودانه ساختن نظام بربریت سرمایه داری است . و این همان چاه عمیقی است که کارگران و دستمزد بگیران و توده های محروم با سرعتی باور نکردنی در ان فرو می غلطند . یا به قولی : هرچه کارگر به میزان سریعتری به ثروت دیگران بیافزاید همانقدر هم تکه نانی که سهم اوست فقط کمی چرب تر شده و به همان نسبت .... توده های بردگانی که در اسارت سرمایه هستند افزایش بیشتری خواهند یافت و .... بالاخره گفتن اینکه افزایش هر چه سریعتر و ممکن سرمایه تولیدی شرایط  مساعدتری برای کار دستمزدی به وجود می اورد بدان معنی است که طبقه کارگر هر چه سریعتر نیرویی را که  دشمن اوست و ثروتی را که با او بیگانه است و بر او حکمروایی می کند افزایش داده و فربه کند . به همان اندازه هم شرایطی را که تحت ان به او اجازه کار در جهت افزایش سرمایه بورژوایی و افزایش قدرت سرمایه را می دهد مساعد تر می شود . به این ترتیب خرسندیش در این است که خود سازنده ان زنجیرهای طلایی است که به وسیله ان بورژوازی انرا به دنبال خود می کشد . ( منبع قبلی ص 52 )
اقای فرج الهی تلاش دارد با الفاظی همچون دستمزدهای 12 تا 14 میلیون ریالی حضور و انتخاب نمایندگان تشکلهای واقعی کارگری و واقعی شدن دستمزدها و عادلانه بودن ان و امثالهم مقداری عطر و ادکلن روی این زنجیر ها بریزد تا از یک طرف ، برق و درخشش طلایی ان مانع دید صحیح شده و از طرف دیگر ، متوجه بوی تعفن نظام سرمایه داری نشویم .
این راه ها چاره درد کارگران نیست .

۱ نظر:

ناشناس گفت...

1)یک و نیم میلیارد نه 5/1
2)با این حال انهایی که باید قانع می شدند هنوز قانع نشده اند که ( در ایران) بستر مناسبی برای تولید صنعتی گسترده در این مقطع مشخص فراهم می باشد
3)سرمایه داری می توانند==>می تواند
4)ثالثا : تشکلهای واقعی کارگران و نمایندگان طبقه تنها در چهر(چهار)
تاریخ 90/12/5 قید شود